هفتم فروردین ماه
ششم فروردین ماه
پنجم فروردین ماه
روز اول فروردین سال 1301 خورسیدی تشکیلات جدید امنیه تحت نظر وزارت جنگ آغاز به کار کرد.
امنیه واژهای عربی است و از مصدر «امنیت» به معنی «در امان بودن» گرفته شده. در تشکیلات نظامی ایران، این عنوان برای سربازانی به کار میرفت که مأمور حفظ نظم و آرامش و امنیت در راهها و جادههای خارج شهر و نیز در بخشها و روستاها بودند. در ابتدا نام این نیروها «ژاندارم» و نام تشکیلات نظامیشان «ژاندارمری» بود. اما بعد از کودتای سال 1299 ش که رضاخان پهلوی را در جریان آن به وزارت جنگ رسید، ژاندارمری را با نیروهای قزاق که تحت امر او بودند یکی کرد تا تمام نیروهای نظامی را زیر فرمان خود داشته باشد. یک سال بعد، وقتی که او «فرمانده کل قوا» شد، برای نیروهای مسلح نام «قشون دولت ایران» و برای افراد نظامی هم نام «قشونی» را انتخاب کرد. اما مدت کوتاهی بعد از آن در 27 بهمن 1300 حکم تشکیل «اداره امنیه» زیر نظر وزارت جنگ صادر شد.
از اول فرودین 1301 «تشکیلات مرکزی امنیه کل» در شمسالعماره تهران و به ریاست سرتیپ علی نقدی «سردار رفعت» کار خود را با هفت هنگ امنیه در جاهای مختلف کشور و هنگها و گردانهای مستقل ـ که به طور مستقیم زیر نظر امنیه کل بود ـ آغاز کرد. رئیس امنیه کل مملکتی مسائل مهم را خود شخصاً به شاه گزارش میداد. نقدی از امرای قدیمی و با سابقه قزاقخانه بود که در زمان به توپ بستن مجلس با درجه میرپنجی جزء محافظان مجلس و مسجد سپهسالار بود . او پس از شهریور 1320 و سقوط رضا شاه از ارتش تصفیه شد.
در سال 1318 ش ادارت مرکزی امنیه منحل و هنگها و گردانهای مستقل آن در هر جا جزء لشکرها و تیپهای مستقل همان منطقه شد و در ستاد هر لشکر شعبهای به نام «امور امنیه» تأسیس گردید. این شعبه به کارهایی که پیش از این از وظایف واحدهای امنیه بود، رسیدگی میکرد.
دو سال بعد، یعنی در سال 1320 ش در اوج نا امنیها و ناآرامیهای کشور بار دیگر «امنیه کل کشور» تأسیس و گردانها و هنگهای آن از ارتش جدا شده و دوباره زیر نظر اداره امنیه قرار گرفت. این بار اداره امنیه چه از نظر مالی و چه از نظر تشکیلات دفتری زیر نظر وزارت کشور قرار گرفت.
در سال 1321 بار دیگر «امنیه کل مملکتی» به «ژاندارمری کل کشور» تغییر نام داد و نیروهای آن که امنیه خوانده میشدند «ژاندارم» نام گرفتند. این تشکیلات اگر چه زیر نظر وزارت کشور بود اما همیشه جزئی از ارتش ایران به حساب میآمد و تمام مقررات و قوانین ارتش در آن رعایت میشد و وظایف آن طبق آیین نامههای نظامی حفظ نظم و امنیت در حوزه استحفاظی و راهها و جادهها و کنترل و مراقبت از مرزها بود.
حوزه نفوذ و قدرت امنیهها بیشتر، روستاها و بخشهای کوچک در سراسر ایران بود. قدرتی که اغلب اوقات بیرقیب بود و سایه هراس از آن، روستاییان وعشایر ساده را که هیچ پشتیبانی هم نداشتند به اطاعت و گردن گذاشتن به زیادهخواهیها و سوء استفادههای آنان وادار میکرد. امنیهها معمولاً با مالکان، زمینداران یا خانهای منطقه روابط نزدیکی داشتند و از منافع هم در مقابل روستاییان حمایت میکردند. برای روستاییان ایستادگی در برابر آنها مجازات سختی داشت؛ مجازاتی که آنها خود تعیین و اجرا میکردند. معمولاً این مجازاتها آن قدر شدید بود که جرئت و جسارت مخالفت را در دیگران از بین میبرد. تأثیر این خشونتها چنان بود که مردم برای ترساندن کودکانشان از اسم «امنیه» استفاده میکردند.
نیروهای امنیه در زمان اجرای قانون کشف حجاب چنان شدت و سختگیری از خود نشان دادند که خاطرهاش تا سالهای سال در ذهن مردم ماند. بسیاری از زنان را خانهنشین کرد و این رفتار، امنیهها را در چشم مردم ایران به سمبل سرکوبگری و خشونت تبدیل کرد نه نیرویی که بودنش وعده آرامش، امنیت و صلح میدهد.
در تمام دورن پهلوی ، ژاندارمری مسئول تامین امنیت بیرونی شهرها و حفظ و تامین راهها و اماکن برون شهری بود و شهربانی همین مسئولیت را در داخل شهرها بر عهده داشت. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی این دو نهاد با مجموعه دیگری به نام کمیته انقلاب اسلامی در 20 خرداد 1370 در هم ادغام شدند و با مصوبه ای در مجلس شورای اسلامی تشکیل «نیروی انتظامی جمهوری اسلامی» را دادند.
روز سوم فروردین 1301 خورشیدی حوزه علمیه قم توسط آیت الله حاج شیخعبدالکریم حائری یزدی تأسیس شد.
قم از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیع به شمار می آید که از روزگاران نخست تولد تشیع در ایران به مرکزیت شیعه شهرت داشته و تا کنون نیز مرکزیت خود را در دانش و بینش اسلامی وتصمیم گیری درباره جریانات سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است لذا تاریخ قم سابقه درخشانی در خصوص برپایی حوزه علمیه و پایگاه دینی مردم دارد اولین کسانی که در این شهر برای تاسیس حوزه علمیه قیام کردند محدثین و روات قبیله اشعری بودند که از یاران امامان معصوم (ع) به شمار می رفتند.
در زمان حجاج بن یوسف ثقفی گروهی از شیعیان مشهور به اشعریین از کوفه به سوی قم هجرت نموده و در آنجا اقامت جستند و سپس عبدالله بن سعد اشعری که عالم و دانشمند آنها بود به ترویج و تبلیغ اسلام و تشیع پرداخت و فرزندان او نیز به نشر و تعلیم قرآن و احکام اسلام اشتغال یافته و در نتیجه نه تنها گسترش اسلام و تشیع در شهر قم مرهون خدمات این عالم بزرگوار و فرزندان او می باشد بلکه اولین گام حرکت علمی در قم نیز به وسیله او برداشته شده است به دنبال آن حرکت علمی ابراهیم بن هاشم قمی که از اصحاب امام هشتم علیه السلام است و در محضر عالم بزرگ یونس بن عبد الرحمن کسب فیض نموده به قم آمد و برای اولین بار احادیث کوفیین را در قم نشر داد و گام بزرگی در تحول و تکامل علمی در حوزه قم برداشت و در رشد محیط علمی قم به توفیق بزرگی دست یافت. با توجه به مطالب یاد شده باید گفت که سابقه تشیع و فرهنگ جعفری به قبل از ورود حضرت فاطمه معصومه (س) به قم بر می گردد ولی از آن هنگام که آن بانوی بزرگوار به قم آمد و در قم مدفون گردید مرقد او شمعی شد که پروانه ها رابه سوی خود کشید و شهر قم مرکزیت بیشتری یافت و علمایی که به قصد زیارت آن حضرت به قم می آمدند گاهی در این شهر سکنی می گزیدند و همین باعث تشکیل یک اجتماع علمی قوی متشکل از علاقمندان به فرهنگ و مکتب جعفری گردید.
حوزه قم درمسیر تاریخ همچنان به سیر خود ادامه داد اما در اواخر قرن سیزدهم تحولی در آن ایجاد شد که باعث تثبیت این شهر به عنوان مرکز اصلی تحصیل علوم دینی و موجب روی آوردن علما و بزرگان و طلاب و دانش پژوهان به این شهر مقدس گردید. این نقطه تحول از زمانی است که آیت الله شیخ عبد الکریم حائری یزدی در این حوزه مسکن گزید و حوزه قم را جانی تازه بخشید و به آیت الله مؤسس شهرت بافت.
شیخ عبد الکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم
مرحوم شیخ عبد الکریم حائری یزدی در سال 1276 هجری قمری در روستای مهرجرد یزد دیده به جهان گشود و اهالی روستای مهرجرد را که از فرزنددار شدن پدرش محمد جعفر مایوس بودند به شگفتی واداشت. دوران کودکی او در دامان پر مهر مادری مهربان سپری گشت تا اینکه پا به شش سالگی گذاشت و اکنون که وقت تحصیل او فرارسیده بود محمد جعفر شور شعف خاصی برای تحصیل پسرش نشان می داد عبد الکریم نیز همواره علاقه خود را به خواندن و نوشتن ابراز می کرد اما در روستای محروم آنان مکتب و مدرسه نبود لذا پس از مدتی عبدالکریم توسط یکی از بستگانش که در کسوت روحانیت بود به مکتب خانه ای در شهر اردکان سپرده شد او مدتها در اردکان به تحصیل علوم ابتدایی و ادبی و قرائت قرآن مشغول بود که در همان دوران جوانی از سایه پر مهر پدر بی نصیب گشت و عبد الکریم که مادر غمدیده اش را تنها یافت به سوی او شتافت و مدتی آتش عشق به دانش اندوزی را در خود خاموش نگهداشت. پس از چندی بار دیگر عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و با موافقت مادر کوله بار سفر به سوی حوزه علمیه یزد را بست و در مدرسه محمد تقی خان سکنی گزید و مدتی نگذشت که به عنوان یک دانش پژوه اسلامی با اندیشه های بلند در میان علمای بزرگ شناخته شد.
در هجده سالگی راهی کربلا شد و با اینکه در آن زمان حوزه سامرا رونق بیشتری داشت اما او نزدیک دو سال درجوار حرم قدس حسینی به تهذیب و تحصیل پرداخت. کربلا دوران آرامش خود را طی می کرد و او همانند دهها نفر دیگر هر روز راه حجره تا حرم امام حسین(ع) را در فضای آرام و دور از هیاهو طی می کرد و خود را به سلاح علم و تقوی می آراست در مدت دو سالی که در کربلا بود علم و نبوغ او بر فضلای دیگر خصوصا استادش آیة الله فاضل اردکانی ظاهر شد و استاد دریافت که حوزه کربلا برای پرورش و شکوفایی خلاقیتهای علمی عبدالکریم بود به سوی میرزای بزرگ شیرازی (مرجع تقلید وقت) فرستاد. آیة الله حائری در سامرا مورد عنایت میرزای شیرازی قرار گرفت و پس از چندی در شمار علما و فضلای مشهور آن سامان درآمددر سال 1333 بنا به دعوتی که از ایشان شده بود به اراک مهاجرت کرد و در همانجا حوزه تدریس علوم اسلامی را تشکیل داد.
آیة الله حائری در سال 1333 به خواهش آقای حاج میرزای محمود فرزند حاج آقا محسن اراکی به اراک آمد و بیش از هشت سال در آن شهر عهده دار اداره حوزه علمیه و تربیت طلاب و علما شدند تا جایی که عدد طلاب در حوزه علیمه اراک از سیصد نفر تجاوز کرد و اراک یک مرکز عظیم علمی و تحقیقی شد در سال 1340 در ماه رجب به همراه مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری به قم آمدند انگیزه سفر ایشان به قم زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بوده است گر چه در عبارات بخشی از ناقلین، مسافرت ایشان را به دلیل دعوت بعضی از رجال علمی قم دانسته اند ولی ظاهرا منافاتی بین این کلمات نیست چون ممکن است که ایشان را دعوت کرده باشند ولی ایشان برای زیارت به قم آمده اند و علاوه بر آن خواسته اند که در آن سفر وضع قم را هم بدست بیاورند.
ورود آیة الله حائری به قم
اواخر زمستان 1300 ه ش(مطابق با 22 رجب 1430 ه.ق) بود که آیة الله حائری و فرزند بزرگش آیه الله مرتضی حائری به همراه آیة الله محمد تقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم از اراک به سمت قم حرکت کردند شهر قم که به خاطر بزگداشت عید مبعث پیامبر اکرم(ص) آزین بندی شده بود خود را مهیای استقبال از آیة الله حائری نمود. با پیچیدن زمزمه ورود آیة الله حائری به شهر، فوج فوج مردم دلباخته مرجعیت برای استقبال از او به خارج شهر شتافتند آیة اللّه حائری در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد شهر قم می شود و در مجالس جشن و سرور عید مبعث در نقاط مختلف قم شرکت می کند. تقارن عید مبعث و نیمه شعبان و عید نوروز جمعیت زیادی را از تهران و شهرهای دیگر کشور بسوی قم کشانده بود واعظان و کسانی که آیة اللّه حائری را از دوران حضور او در سامرا ونجف می شناختند بر منابر و مجالس وعط و خطابه ار کمالات معنوی و علمی ایشان برای مردم سخنها گفتند واهالی را برای نگهداشتن آیة الله حائری در قم تشویق کردند.
تاسیس حوزه علمیه قم
تاسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن قرنها پیش در حوزه علمیه نجف شروع شده بود و ریشه در روایات امامان معصوم(ع) داشت. امام صادق(ع) در قرن دوم هجری قمری برای یاران خود از شهر قم سخن رانده بود و در جهت مرکزیت این شهر برای دانش اسلامی چنین گفته بود:
«زود باشد که کوفه روزگاری از مؤمنان خالی گردد و علم ودانش در آن ناپدید شود... و به شهری که آن را قم گویند ظاهر شود و روشن گردد و معدن اهل علم و فضل شود...» و در طول این قرنها این نوید امامان بزرگوار شیعه بود که همواره زبان به زبان نقل می شد و در ذهن شیعیان جای می گرفت.
اوایل بهار 1301 ه.ش درست پس از 2 ماه اقامت آیة الله حائری در شهر قم منزل آیة الله پایین شهری جلسه ای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم چون آیة الله بافقی، آیة الله کبیر و آیة الله فیض در آن شرکت داشتند در این جلسه گفتگو پیرامون تاسیس حوزه علمیه قم ساعتها به درازا کشید سرانجام نظر نهایی به آیة الله حائری محول شد همه علما و بزرگان علم و معرفت به آیة الله حائری اصرار کردند و نیز بسیاری از بازاریان و کسبه در تامین مالی حوزه اعلام آمادگی کردند آیة الله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهده این امر خطیر نیز برخواهند آمد امام چون اصرار بی حد علما را مشاهده نمود تکلیف را بر عهده خود ثابت دید و با بیان این نکته که: «استخاره خواهیم کرد که آیا صلاح است در قم مانده و به فضلا و محصلین حوزه اراک که انتظار بازگشت مرا دارند بنویسم به قم بیایند» تصمیم خود را به بعد موکول کرد. صبح روز بعد پس از آنکه نماز صبح را به پایان رساند در حرم حضرت معصومه به دعا و نیایش ایستاد و به استخاره روی آورد نقل است که آیة الله حائری به قرآن استخاره نمی کرد و می فرمود من درست نمی فهمم مثلا «یسبح ما فی السموات و الارض » نسبت به موضوع استخاره خوب است یا بد اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره کرد و خود را به مشیت الهی سپرد که آیه ای زیبا و مناسب حالش «... اتونی باهلکم اجمعین » خط مشی آینده او را ترسیم نمود و آیة الله حائری را مصمم ساخت حوزه علمیه قم را سامان داد و شاگردان خود را از اراک به این شهر فراخواند.
بازسازی مدارس
با اقامت گزیدن آیة الله حائری در قم در سال 1340ه ق. مطابق با 1301 ه ش بنیان حوزه علمیه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که آیت الله حائری برداشت این حوزه به تدریج رشدکرد و در ردیف بزرگترین حوزه های علمیه جهان تشیع درآمد. اساسی ترین گامی که آیة الله حائری پس از تاسیس حوزه برداشت تعمیر مدارس دینی بود و با تغییر روش آموزشی نیز تحولی عظیم را در آنها ایجاد کرد وی در این راه همت و تجربه تدریس سی ساله خود را به کار بست به گونه ای که با این روش برنامه های درسی حوزه علمیه نجف اشرف با همه ابعاد و وسعتش در حوزه علمیه قم رایج شد و دوران نابسامان حوزه علمیه قم که پس از میرزای قمی وضع رقت باری یافته بود پایان گرفت اساسی ترین ابتکار آیة الله حائری پس از توجه دادن محصلین علوم علوی به ژرفنگری در درس و بحث علمی گزینش «هیئت ممتحنه » برای گرفتن از درس حوزوی بود که امروز چنین روشی در آموزش و پرورش دنیا از ضروریات کار محسوب می شود.
وضعیت آشفته مدارس علمیه قم پیش از ورود آیة الله حائری به گونه ای نبود که از دید صاحبنظران دلسوخته ای چون امام خمینی(ره) پنهان بماند ایشان که در موقع حضور حاج شیخ در قم طلبه ای جوان و پرشور بود در ضمن ترکیب بندی زیبا اوضاع آن روز حوزه را چنین به تصویر می کشد:
راستی این آیة الله گر در این سامان نبودی کشتی اسلام را از مهر پشتیبان نبودی دشمنان را گر که تیغ حشمتش بر جان نبودی اسمی از اسلامیان و رسمی از ایمان نبودی حبذا از یزد کز وی طالع این خورشید جان شد جای دارد گر نهد رو آسمان بر آستانش لشکر فتح و ظفر گردد هماره جان فشانش نیّر اعظم به خدمت آید و هم اخترانش عبد درگه بنده فرمان شود نه آسمانش چون که بر کشتی اسلامی یگانه پشتبان شد حوزه اسلام کز ظلم ستمکاران زبون بود پیکرش بی روح و روح اقدسش از تن برون بود روحش افسرده ز ظلم ظلم اندیشان دون بود قلب پیغمبر دل حیدر ز مظلومیش خون بود از عطایش باز سوی پیکرش روح روان شد.
در سال 1340 ه ق پس از آنکه حوزه علمیه قم شکل گرفت بار دیگر آن افتخارات تاریخی در ایران زنده شد و علوم اسلامی به شکوفایی نشست وحوزه علمیه قم دانشمندان اسلامی و فقهای دین شناسی را از گوشه و کنار کشور در خود گرد آورد.
شکوه و عظمت حوزه علمیه قم از آغاز تا امروز که بیش از هفتاد سال از شکل گیری آن می گذرد هر سال چشمگیر تر از گذشته در عرصه های مختلف نمو داشته است و پرتو آثار وجودیش افقهای جدیدی از دورترین نقاط این عالم را درنوردیده است این حوزه با شکوه گذشته از اینکه بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی است در رشته های اعتقادات، فقه و حقوق عرفان و فلسفه اقتصاد تفسیر کلام و ... پاسخگوی نیازهای اجتماعی فرهنگی و فکری جامعه نیز بوده و هست که در این راه اندیشمندان فراوانی را در دامن خود پرورانده است.