مناجات
خدایا ! مرا وسیله ای برای صلح و آرامش قرار ده.
بگذار هرجا تنفر است ، بذر عشق بکارم.
هرجا آزردگی است ،ببخشایم . هرجا شک حاکم است ، ایمان و هرجا یأس است ، امید . هرجا تاریکی است ،روشنایی و هرجا غم جاری است ، شادی نثارکنم.
الهی ! توفیقم ده که بیش از طلبهمدردی ، همدردی کنم .
بیش از آنکه مرا بفهمند ، دیگران را درک کنم .
پیش ازآنکه مرا دوست بدارند ، دوست بدارم ، زیرا در عطا کردن است که
می ستانیم و دربخشیدن است که بخشیده میشویم و در مردن است که ، حیات ابدی می یابیم.
» نصا یح
هفت نصیحت مولانا
گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن(مثل رود) باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید) اگرکسی اشتباه کردآن رابپوشان(مثل شب) وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ) متواضع باش و کبر نداشته باش (مثلخاک) بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا ) اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوبباش (مثل آینه)
7
استعمار
عبارتست از سیاست دُول امپریالیستی که هدفش برده کردن و بهره کشی از خلق های کشورهای دیگر ، خلق های کسور های از نظر اقتصادی کم رشد ، می باشد. دُول امپریالسیتی برای تحکیم سیطره ی خویش مانع تکامل فنی و اقتصادی و فرهنگی این کشورهای می شوند. البته در قرون گذشته یعنی قبل از پیدایش امپریالیسم نیز استعمار سرزمین های غیر وجود داشته ، ولی در اینجا به استعمار در قرن بیستم توجه کرده ایم که خود به شکل تقسیم سرزمین های جهان و ایجاد امپراطوری های مستعمراتی ، یکی از وجوه مشخصه ی دوران امپریالیستی است
مستعمره یعنی زمین فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی که کاملا در همه شئون ، تابع دولت امپریالیستی استیلاگر است. این دولت و انحصارات امپریالیستی آن از مستعمره به عنوان مواد خام و نیروی کار ارزان ، بازار فروش کالا ها و عرصه سرمایه گذاریهای پرسود و همچنین بمثابه پایگاه های نظامی و سواق لُجیشی استفاده می کنند.
سیستم مستعمراتی در کنار مستعمرات ، کشورهای نیمه مستعمره و وابسته نیز وجود دارد که در شئون مختلف سیاسی یا اقتصادی دارای وابستگی ها و تابعیت های کم و زیاد نسبت به دُول امپریالیستی هستند. عبارت " سیستم مستعمراتی امپریالیسم " یعنی
مجموعه همه مستعمرات ، نیمه مستعمره ها و ممالک وابسته که توسط امپریالیست ها مورد بهره کشی قرار گرفته و تحت سلطه آنان قرار دارند
متروپُل یعنی کشور امپریالسیتی صاحب مستعمره. انحصارات بزرگ کشور متروپل با نیروی عظیم مالی و صنعتی خود سود کلانی بحساب غارتگران و بهره برداران از مستعمرات واریز می کند. بعلت بازوی کار ارزان ، کثرت منابع طبیعی ، ارزانی مواد خام ، سرمایه گذاری متروپل در مستعمره ، سودهای افسانه ای ببآر می آورد. همزمان با غارت آشکار مردم این سرزمین ها و ثروت های ملی آنان ، کشور مستعمره بزایده کشاورزی و مولد مواد خام متروپل مبدل می شود
6
ارتجاع
در مفهوم سیاسی ، این واژه به معنای مخالفت با پیشرفت اجتماعی ، به معنای مبارزه ی طبقات و اقشار در حال نابودی و زوال علیه ترقی جامعه است.
سیر جبری تاریخ و مبارزه توده ها جوامع بشری را بسوی رشد و ترقی می برد و اقشار و طبقاتی را که صاحب امتیازات در دوران مربوطه هستند ، با سیر طبیعی جامعه مخالفند و مایلند وضع موجود را حفظ کنند ( به نابودی حتمی محکوم می کنند )
اما این طبقات برای حفظ منافع استثمارگرانه خود ، برای حفظ امتیازات و موجودیت خود ، با ترقی جامعه در تضاد واقع می شوند و با پیشرفت اجتماعی مخالفت می ورزند.
بنابراین ارتجاع یعنی دفاع از نظام فرسوده و محکوم به نابودی ، یعنی مخالفت با ترقی و پیشرفت.
ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده ی مردم جلوه گر میشود، گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگی های فرهنگی علیه اندیشه های ترقی خواهانه مبارزه می کند. ارتجاع به شکل تشدید ستم بر توده های زحمتکش از نظر اقتصادی و سیاسی بر ملت هایی که از حقوق خود محروم شده اند و یا به شکل سرکوب نهضت انقلابی که جامعه را به جلو می راند ، تظاهر می کنند. در عصر امپریالیسم ، در کشورهای جلو افتاده از نظر صنعتی ، فاشیسم و میلیتاریسم جلوه های ارتجاع هستند.
مرتجع به کسی می گویند که روش خصمانه ای با هر چه مترقی ، نو ، بالنده و پیشرو است داشته باشد و برای حفظ یا احیای مجدد فرسوده و پوسیده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید.