میرچا الیاده (Mircea Eliade ) در مارس 1907 در بخارست رومانی به دنیا آمد. بخشی از تحصیلات دانشگاهی خود را در همانجا گذارند. چهار سال در هند به مطالعه فلسفه، ادیان و فرهنگ هند، بویژه یوگا و زبان سانسکریت پرداخت. سپس به رومانی بازگشت و تز دکترای خود را به عنوان تاریخ تطبیقی تکنیکهای یوگا در سال 1930 گذارند. الیاده پایان نامهاش را در 1936 منتشر کرد. وی به تدریس در دانشگاه بخارست پرداخت و مقالات بسیاری در زمینه تاریخ و تطبیق ادیان و فولکور و نیز چند داستان قابل توجه نوشت.
در 1940 وابسته فرهنگی در لندن شد و در 1941 به لیبسبون منتقل شد. بنا به دعوت پروفسور ژرژ دومزیل به تدریس تاریخ ادیان در کلاس آزاد مدرسه تتبعات عالیه در 1945 مشغول شد و در دسامبر همان سال به عضویت در انجمن آسیایی پاریس درآمد. الیاده طی همین سالها ملاقاتها و گفتوگوهای بسیاری با شخصیتهای رومانی مقیم پاریس از جمله: الناوکه رسکو، امیل چوران، اوژن یونسکو و جورجه انسکو داشت.
پس از جنگ جهانی دوم به پاریس رفت و به تدریس در سوربن و پس از آن در اغلب دانشگاههای اروپا پرداخت. در آنجا با مجلات نقد، تاریخ ادیان، کمپروندر، و پارو همکاری داشت. الیاده بنا به دعوت یواخیم واخ، استاد دانشگاه شیکاگو، برای تدریس در بخش تاریخ ادیان به امریکا رفت.
الیاده در کنفرانسهای متعددی شرکت و سخنرانی کرد. برخی از آنها عبارتند از: کنفرانس در کلژ فرانسه درباره ساختار اسطوره در دنیای مدرن( ژانویه 1950) کنفرانس در رم درباره شمنیزم و در انستیتو اورینتال بنا به دعوت توچی راجع به تانتریسم و شمنیزم (مارس 1950) کنفرانس ارانوس در آسکونا، شرکت در کنگره بینالمللی تاریخ ادیان در آمستردام (سپتامبر 1950) شرکت در کنگره بینالمللی شرقشناسی مونیخ (1955) کنفرانس دیدارهای بینالمللی در ژنو (1953) شرکت در کنگره تاریخ ادیان در شیکاگو (آوریل 1955) شرکت در کنگره تاریخ ادیان در توکیو(1958) و ماربورگ (1960).
الیاده در 1964 از طرف دانشگاه شیکاگو به اعطای عنوان استاد خدمات ممتاز سیول ال. آیوری مفتخر شد و در 1966 دکترای افتخاری دانشگاه ییل را دریافت کرد. دریافت مدال طلای جایزه فرهنگ مسیحی از طرف دانشگاه ویندسور کانادا و دریافت دکترای افتخاری از ریپون کالج در 1969 و به عضویت درآمدن در آکادمی بریتانیادر سال 1970 از دیگر افتخارات علمی اوست. الیاده از 1970 به بعد دکترای افتخاری از دانشگاهها و مراکز معتبر علمی متعددی را دریافت کرد. برخی از آنها عبارتند از: کالج بوستون (1971)، کالج حقوق سیل فیلادلفیا (1972)، کالج اولبرین (1973)، آکادمی بلژیک (1975) و دانشگاه سوربن (1976) و دریافت کمن لوژیون دونور از سوربن (1984).
الیاده در دهه آخر عمرش، به طرحریزی و نظارت بر تالیف و تدوین دایره?المعارف دین مشغول بود تا اینکه پس از تکمیل تدوین این دایره?المعارف و درست یک ماه پس از نگارش پیشگفتار خود بر آن درگذشت. این دایره?المعارف به زبان انگلیسی در 16 مجلد و در حدود هشت هزار صفحه است که دارای 2750 مقاله و 1400 نفر از پژوهشگران پنجاه کشور جهان با آن همکاری کردهاند. میرچا الیاده سرانجام در 14 آوریل 1986 دچار سکته مغزی شد و در 22 آوریل درگذشت.
برخی از آثار الیاده عبارتند از:
سیاحت معنوی
تاریخ تطبیقی تکنیکهای یوگا
منشا عرفان هندی
تاریخ ادیان
شمنیزم
یوگا
رویاها و رمزها
ولادت عارفانه
اسطوره و نماد
چشماندازهای اسطوره
باورها و عقاید دینی
سرویراستاری دایره?المعارف دین
· الیاده در تفسیر و تاویل پدیدههای دینی روش و نگرش تازهای داشت و بر آن بود که نمادپردازی دینی، بهترین جلوه پاسخ خلاقانهای است که انسان به هیبت هستی و حضور در کیهان ناپیدا کران میدهد. انسان نهایتا با کیهان همسو و همساخت (همان هماهنگی و همسانی جهان صغیر با جهان کبیر که ریشه در اندیشههای دینی و عرفانی کهن دارد) و اساطیر کهن که حکم صور ازلی یا اعیان ثابته را دارند، هنوز و همچنان در ذهن و زندگی انسان جدید نفوذ دارند. وی بر آن بود که تاریخ و تحقیق ادیان، همدلی و انساندوستی به بار میآورد که بسی فراتر و اصیلتر از اومانیسم غیردینی غربی است. روش و نگرش الیاده در اتمام آثارش، تلفیقی و کثرتگرایانه و همراه با وسعت مشرب است و آمیزهای است از مردمشناسی، پدیدارشناسی به شیوه هوسرل، ساختگرایی و تاویل و کشف معنای باطنی یا هرمنوتیک. این نکته هم به عنوان بخشی از نگرش او قابل ذکر است که او تقدس یا امرقدسی، یعنی جوهر مشترک همه جلوههای حیات و فرهنگی دینی را امری اصیل، بسیط، واحد و تحویلپذیر و غیرقابل تجزیه و تحویل به حقایق، امور، عناصر، تجارب و معارف دیگر میداند.
به اعتقاد الیاده، حوزه دین را باید به طور مستقل در نظر گرفت. دین را نباید به امور دیگری مانند جامعهشناسی، روانشناسی و فیزیولوژی، اقتصاد، زبان، هنر و غیره تحویل داد؛ یعنی ماهیت دین را نباید با این امور تبیین کرد. پدیده دین را باید حوزه مستقلی درنظر گرفت و آن را بدون فروکاستن به دیگر حوزههای معرفت بشری تبیین کرد. تبیین دین براساس مقولات دیگر نظیر آنچه ذکر شد، همان تحویلگرایی است.
تفاوت تحویلگرایی و نظر الیاده درباره دین، نگاه علی و معلولی است. اگر تحویلگرایی را بپذیریم، دین متغیر مستقلی نیست؛ تغییر دین معلول امور دیگری مانند روانشناسی و جامعهشناسی است، یعنی دیگر وجوه زندگی بشر، مانند بعد روانی و اجتماعی و غیره، عامل اصلی در تغییر و نیز تبیین دین خواهند بود. زندگی دینی را باید با این امور تبیین کرد. این همان دید معمولی درباره ماهیت دین است.
اما بنا به نظر الیاده، دین غیرقابل تحویل به این امور است، یعنی دین خود متغیر مستقلی است. دین نقش مستقلی در حیات بشر دارد. دین را باید علتی مستقل درنظر گرفت، نه معلول عوامل دیگر. نگاه علّی آنگاه جایگزین نگاه معلولی میشود که تحویلگرایی را نپذیریم.
پیشفرض دوم الیاده مربوط به روش بررسی دین است. در پیشفرض نخست دین را صرفاً براساس امور اجتماعی و روانی و غیره نمیتوان تبیین کرد. الیاده معتقد است که باید از دو منظر به دین نگریست و مطالعه و تبیین حقیقی دین باید براساس ترکیب این دو منظر صورت گیرد
در گام اول باید از منظر تاریخ به دین نگریست. دینپژوهان باید سیر تاریخی ادیان را بررسی کنند. از این نظر که دینپژوهان پیشینه ادیان و تحولات تاریخی آنها را بررسی میکنند، موضوع مورد بحث آنها تاریخ است.
گام دوم این است که از منظر «مقایسه و تطبیق» به ادیان بنگریم. الیاده میگوید: «بدون مقایسه، هیچ دانش حقیقیای وجود ندارد». در مورد ادیان باید باورها، مراسم و نمادهای هر دینی را با باورها و مراسم و نمادهای ادیان دیگر مقایسه کرد، و پس از آن میان آنها داوری کرد.
البته مورخان هم در بررسیهای تاریخی خود به مقایسه برخی امور میپردازند، ولی به نظر الیاده، پدیدههای متنوع دینی مانند باورها، اعمال، نمادها، اسطورهها، و... را باید بدون درنظر گرفتن مکان و زمان اصلی آنها سنجید. زمانها و مکانهای این مظاهر دینی فرق میکند، امّا همه آنها یکسانند و میتوان همه آنها را در آزمون قیاس نهاد.
مظاهر پدیدههای دینی نیز مکانها و زمانهای معینی برای خود دارند؛ مثلاً در هر دینی عبادت در زمان و مکان خاصی انجام میشود، ولی این عبادتها را بدون درنظر گرفتن زمان و مکان آنها میتوان مقایسه کرد. همچنین به عنوان مثال، زئوس (Zeus) خدای یونانیان بود و آنها زئوس را میپرستیدند. یونانیان به خدایان بیشماری اعتقاد داشتند؛ زئوس خدای مذکر و برتر بود، خدای آسمان بود، در زمانها و مکانهای گوناگونی ظاهر میشد و برای خود همسری داشت. زئوس به یونانیان اختصاص داشت و در ادیان دیگر ملل، وجود ندارد، امّا «خدای آسمان» به یونانیان اختصاصی ندارد و در دیگر ادیان هم میتوان چنین چیزی را یافت. ما با بررسی خدای آسمانی در فرهنگها و ادیان مختلف میتوانیم به حقایق کلی دست بیابیم. این روش بررسی را، الیاده پدیدارشناسی مینامد.
به نظر الیاده در تمام ادیان، دینداران میان دو سطح مقدس و نامقدس فرق میگذارند.
نامقدس قلمرو اشیایی است که ما هر روز با آنها سروکار داریم؛ قلمرو اشیای معمولی و غیرمهم. مراد اشیایی است که اهمیت خاص دینی برای ما ندارند. مقدس مقابل چنین اموری است. مقدس فضای امور فوق طبیعی و اشیای غیرعادی است. نامقدس در معرض نابودی و زوال است، ولی مقدس همیشگی، اصیل و واقعی است. نامقدس صحنهای از حیات بشر را دربرمیگیرد که تغییر میپذیرد و کهنه میشود. ولی مقدس عرصهای است که زنده است، و ترتیب و کمال دارد. به نظر الیاده چشمه دین از همین تمایز نهادن میان مقدس و نامقدس میجوشد.
الیاده عنصر اساسی و مشترک میان ادیان را همان امر مقدس میداند. قلمرو دین، تمیز نهاده میان مقدس و نامقدس است، ولی الیاده بر خلاف اتو، امر مقدس را تنها در مواجهه با خداوند جستوجو نمیکند. امر مقدس عمومیترین پدیده مشترک میان همه ادیان است. در تمام امور دینی میتوان اثری از تکنیک مقدس و نامقدس یافت. برای فرد دیندار، مکان همگون و یکسان نیست، یعنی انسان دیندار همه مکانها را یکسان تجربه نمیکند. برخی مکانها برای او مقدسند. به عنوان مثال، برای فرد مسلمان، مساجد نسبت به اماکن عمومی تقدس خاصی دارند؛ پس مسلمان در مسجد، مکان مقدس را تجربه میکند. از این جهت، مکان برای دیندار نامتجانس است. تفکیک امر مقدس از نامقدس در مکان هم جاری است. همچنین دیندار، زمان را به نحو یکسان تجربه نمیکند. زمان از نظر دیندار نامتجانس است. برخی زمانها – بر خلاف دیگر زمانها – مقدسند و دیندار چنین زمانی را به نحو مقدس تجربه میکند.
با این تحلیل الیاده، تفکیک میان مقدس و نامقدس عمومیترین پدیده در تمام ادیان است، و محدودیتهای تحلیل اتو در رهیافت او وجود ندارد. اساساً از نظر الیاده این همین تکفیک نهادن میان مقدس و نامقدس است و تفاوت انسان دیندار و بیدین در همین امور است. برای فرد بیدین زمانها و مکانها متجانسند، ولی برای دیندار زمانها و مکانها نامتجانس و ناهمگونند.
الیاده مدعی است که روش او تطبیقی و جهانی است، یعنی عناصری را از ادیان مختلف جهان با هم مورد تطبیق قرار میدهد و به نتایجی نیز میرسد، ولی بررسی او جهانی نیست. به عنوان مثال ادیان چین و نیز اسلام را درنظر نگرفته است. به عنوان مثال، الیاده تاریخیگری انسان مدرن را معلول سنت یهودی – مسیحی میداند. به عبارت دیگر، خود یهودیت و مسیحیت را عامل پیدایش فلسفههای سکولار میداند. او میگوید: خود عقاید یهودی – مسیحی موجب شد که روند تفکر مدرن به تاریخیگری و سکولاریسم بینجامد. ولی اسلام هم به طور مشخص با یهودیت و مسیحیت در این نکته شریک است که امر مقدس را صرفاً بیرون از تاریخ نمیبیند، بلکه امر مقدس را در همه جا و همهی زمانها حاضر میداند. اگر نفس این تفکر موجب پیدایش سکولاریسم و تاریخیگری در غرب شد، چگونه است که در حوزه اسلام عکس این تحول رخ داد. مسلماً عوامل مهم دیگری باید در کار باشد که بررسی آنها از موضوع بحث ما خارج است. در واقع الیاده بدون بررسی اسلام و یا ادیان چینی، به تعمیمی شتابزده روی آورده است.
از این گذشته، الیاده در ادیان مختلف، نمادها و اسطورههایی را مییابد که نشان میدهند امر مقدس واقعیت دارد و سپس میان ادیان مختلف و دین با ادیان باستانی ارتباط برقرار میکند. امّا به کار بردن چنین روشی در ادیان آسان نیست. در هر یک از ادیان، نمادها و اساطیر فراوانی یافت میشوند که با تحلیل الیاده سرسازگاری ندارد. ارائه نظریهای جهانی درباره دین امر مشکلی است. همه ادیان از ماهیت و عناصر یکسانی برخوردار نیستند و تفاوتهای عمیقی میان آنهاست. لذا نمیتوان با یافتن چند عنصر مشابه، نظریهای کلی درباره همه ادیان ارائه داد و ساختار همه ادیان را از این طریق نمایاند.