مجموعه 20 جلدی «تاریخ جامع ایران» طی مراسمی در روز سه شنبه 26 خردادماه رونمایی شد. تحقیق، تدوین و نگارش این مجموعه نفیس در «مرکز دایرِهالمعارف بزرگ اسلامی» 14 سال به طول انجامیده و چهرههای برجسته و شناختهشدهای در مشاوره، نگارش، تدوین و ویرایش آن همکاری داشتهاند.
«مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» به عنوان یک مرکز مهم پژوهشی در جهان اسلام بیش از سه دهه در زمینه گردآوری، تدوین، تنظیم و انتشار دایرهالمعارفهای اسلامی، عمومی، تخصصی و دیگر مراجع علمی فعالیت داشته است. سالها پیش تلاش شد تا تاریخ جامع ایران از سوی مورخان و محققان ایرانی نوشته شود که این مهم محقق نشد تا این که با تلاش این مرکز مجموعه بیست جلدی «تاریخ جامع ایران» با قلم محققان و پژوهشگران ایرانی آماده انتشار شد.
«تاریخ جامع ایران» مجموعهای است مشتمل بر وجوه مختلف تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران از دوران پیش از اسلام تا انقراض قاجار. مراد از ایران در این مجموعه، دنیای ایرانی یا ایران فرهنگی است که همواره قلمروی گستردهتر از مرزهای جغرافیایی این سرزمین را شامل میشده است. از این وجهه نظر، مجلدات و ابواب مربوط به تاریخ فرهنگی ایران، بی شک از اهمیت خاص برخوردار خواهد بود.
مشخصات مجلدات :
پنج جلد نخست تاریخ جامع ایران به تاریخ ایران پیش از اسلام اختصاص دارد. جلد اول مشتمل بر سابق? انسان کهن در فلات ایران و تمدنهای پیش از آریاییها، ورود آریائی به ایران عصر مادها و قسمتی از تاریخ سیاسی هخامنشیان است. جلد دوم با دنبال? تاریخ هخامنشیان آغاز شده است. تاریخ ایران به روزگار سلوکیان، دولتهای پراکنده یا ملوک الطوایف، عصر ساسانیان، و سر انجام تاریخ اساطیری ایران در همین جلد مورد بررسی قرار گرفته است. جلد سوم تاریخ اقتصادی و اجتماعی ایران از آغاز تا پایان دور? ساسانی؛ آنگاه تشکیلات اداری و نظامی در ایران؛ و سرانجام باستان شناسی و هنر ایران در دورههای فرمانروایی مادها و هخامنشیان را در بر دارد. در جلد چهارم ضمن ارائه تحقیق در هنر و معماری ایران پیش از اسلام، به ادیان و آموزش و پرورش در ایران نیز توجه شده است. جلد پنجم هم مشتمل است بر تحقیق در زبان و ادبیات ایران، تاریخنگاری، جغرافیا نویسی، فلسفه و دانشهای دیگر.
دوره اسلامی تاریخ جامع ایران، 15 جلد از این اثر بزرگ را در بر خواهد داشت. جلد اول (ششم از مجموعه) شامل تاریخ ایران از فتح اسلامی تا ظهور دولتهای نیمه مستقل و مستقل است و مباحثی چون فتوح ایران و آخرین روزهای دولت ساسانی، ایران در عصر حکومت قومی عرب، ایرانیان و ظهور دولت عباسی، وزارت و دیوانسالاری ایرانی و قسمتی از حکومتهای شرقی و غربی ایران عصر اسلامی را در بردارد. جلد دوم (هفتم از مجموعه) مشتمل بر تاریخ دولتهای ایرانی در خراسان، شمال ایران، ایران مرکزی و غربی و جنوبی از طاهریان تا کاکوئیان است و در هریک از این ابواب تاریخ تشکیلات اداری و سیاسی نیز مورد بحث قرار میگیرد.
دنبالة آلبویه، غزنویان و ایران در عصر سلجوقیان، برخی سلسلههای کوچکتر در غرب ایران، مانند بنی سکمان در ارمنستان و ملوک قراباغ عنوان جلد سوم از دوره اسلامی (هشتم از مجموعه) تاریخ جامع ایران به شمار میرود. جلد چهارم (نهم از مجموعه) به تاریخ ایران از اتابکان تا قسمتی از ایلخانان اختصاص یافته است. در این بخش دورة سلسلههای موسوم به اتابکان، از اتابکان آذربایجان تا اینجوئیان، زمینههای هجوم مغول، جانشینان چنگیز، برپایی دولت ایلخانان، مورد بحث قرار میگیرد و سازمانهای سیاسی اداری این ادوار مطالعه میشود.
دنبالة ایلخانان تا ظهور صفویان، عنوان جلد پنجم (دهم از مجموعه) است و در همین جا علاوه بر دورة دوم ایلخانان به عصر ترکمانان و دورة مهم تیموریان و قسمتی از صفویان نیز پرداخته میشود. دنبالة عصر صفویان، ادوار حکومت افشاریان و زندیان در جلد ششم (یازده از مجموعه) مورد بحث قرار میگیرد. جلد هفتم ( دوازدهم از مجموعه) به عصر قاجار، تحولات مذهبی، روابط خارجی ایران با عثمانی و دول قدرتمند اروپایی، زمینههای قیام و انقلاب مشروطه، نقشهای طبقات اجتماعی در تحولات سیاسی و اجتماعی، ورود تمدن جدید به ایران و بسیاری مسائل دیگر نیز پرداخته میشود. در پیوستهای همین مجلد دربارة خانات آسیای مرکزی، خانات گنجه و شکی و قراباغ، هرمز و خلیج فارس مطالعه شده است.
جلد هشتم تا پانزدهم به تاریخ فرهنگی دنیای ایرانی اختصاص دارد. جلدهای هشتم و نهم مشتمل بر تاریخ علم و ادب و حاوی مباحثی چون نقش ایرانیان در نقل و ترجمه آثار علمی به زبان عربی، عصر تصنیف آثار علمی، دانشهای فلسفی و کلامی در ایران و میان ایرانیان، نجوم و ریاضیات، علوم طبیعی و پزشکی، بیمارستانها، دانشهای دینی و مذاهب فقهی، تصوف و فرق صوفیه، تاریخ نگاری و چند مبحث دیگر. جلدهای دهم تا دوازدهم (پانزدهم تا هفدهم مجموعه) شامل تاریخ زبان و ادبیات فارسی از آغاز عصر اسلامی تا پایان عصر قاجار خواهد بود. در این مجلد ادبیات فارسی در قلمرو فرهنگی ایران، بر حسب ادوار ادبی مورد بحث قرار میگیرد. دوره بازگشت ادبی، ادبیات مشروطه، ادبیات عامه، روزنامه و روزنامه نگاری، ادبیات اقوام ایرانی، تاریخ آموزش و پرورش و بسیاری از جمله دیگر ابواب این مجلدات است.
جلدهای سیزده و چهارده (هجدهم و نوزدهم مجموعه) مخصوص تاریخ هنر و معماری ایران شامل هنرهای دستی و تزئینی و نمایشی و آئینی، موسیقی و معماری است. جلد پانزدهم (بیستم مجموعه) به مباحث تاریخ اجتماعی، نظام حقوقی در ایران، ادیان و مذاهب در ایران، طبقات اجتماعی و حیات عامه اختصاص یافته است.
کوششهای طراحان و مدیران علمی و اجرایی این اثر بزرگ بر آن مقصود بوده تا اثری «جامع» یا لااقل نسبتاً جامع پدید آورند. بطور کلی این اثر بیست جلدی، بیش از 55 عنوان اصلی و 160 عنوان فرعی و حدود 300 عنوان فرعیتر را در بر میگیرد. در خلال تحقیق و تدوین این اثر، موضوعها و عناوین فرعی دیگری به نظر رسید که در طرح اولیه وارد شد؛ اما ساختار اصلی طرح تاریخ جامع ایران، همچنان به قوت خود باقی است.
مجموعه قابل توجهی از محققان طراز اول در زمینههای تاریخ و فرهنگ و ادب ایران، که در داخل و خارج از کشور مشغول تحقیق و تدریساند، در تحقیق و تدوین این اثر بزرگ مشارکت داشته ند.
نویسندگان «تاریخ جامع ایران» که از دنیا رفتند
از بین نویسندگان و مورخانی که طی 14 سال گذشته در نگارش مجموعه کتاب بیستجلدی «تاریخ جامع ایران» نقش داشتهاند، شش چهره از دنیا رفتهاند. این عده عبارتند از : ایرج افشار، شرفالدین خراسانی، عنایتالله رضا، کلیفورد ادموند بوزورث، یحیی شهیدی و نوشیندخت نفیسی که مجموعاً از نویسندگان و مشاوران «تاریخ جامع ایران» بودند .
اخیرا انتشارات مروارید چاپ دوم کتاب " ازکافه نادری تا کافه فیروز " را در اختیار علاقه مندان به تاریخ معاصر ایران قرار داده است به همین مناسبت در اینجا نقد آقای فاضلی از این کتاب را بازنشر کردیم
مهدی اخوان لنگرودی، شاعر ایرانی مقیم اتریش 38 سال پس از دوری از وطن اخیرا کتابی منتشر کرده با نام «از کافه نادری تا کافه فیروز». این کتاب بخشی از خاطرات او با اهالی ادبیات در کافههای نادری (1) و فیروز (2) است. یکی از ویژگیهای ادبیات معاصر در این دوره، کافهنشینی شاعران و نویسندگان بود،سنتی که اگرچه هرگز به پایان نرسید، اما قدرتش را از دست داد. در دهههای سی، چهل و پنجاه، بسیاری از شاعران و نویسندگان سرشناس غروبها در کافهها جمع میشدند و از بین کافههای تهران، کافه نادری و کافه فیروز میزبان شاعران و نویسندگان بود. در این کافهها اتفاقات مهمی رخ داد که ازآن مقدار ناچیزی که تاکنون لابهلای خاطرات شاعران و نویسندگان آمده میتوان پیبرد که چه وزنی از تاریخ در این دو کافه وجود دارد که کمتربه آن پرداخته شده است. کتاب مهدی اخوان لنگرودی (3) روایتهای جدیدی از کافهنشینی و زندگی بعضی از چهرههای شناخته شده ادبیات معاصر دارد.
یکی از بخشهای خواندنی کتاب، خاطرات نویسنده از خسرو گلسرخی (1352-1322) است، شاعری که بیش از شعرش به خاطر دفاع از خود در دادگاه و اعدام در راه عقیدهاش به شهرت رسید. زندگی گلسرخی همواره برای علاقمندان به تاریخ معاصر جالب بوده است. لنگرودی در این کتاب علاوه بر توضیح چگونگی آشنایی خود با گلسرخی، چند روایت جالب نیز از حضور او در کافه فیروز ارائه کرده است. خاطرات نویسنده که سالها و از نزدیک با گلسرخی آشنایی و رفاقت داشته است و بسیاری از آنها برای اولین بار انتشار یافته است بر جذابیتهای کتاب افزوده است. لنگرودی درباره آشنایی خود با گلسرخی مینویسد:
«در اولین هفته ورود به تهران و آمدن دوباره ما به فیروز و قاطی شدن در جماعت تازه، به چندتایی برخوردیم که یکی از آنها دنیای سه تفنگداری ما را از ما گرفت و دیگر من و پشوتن (آلبویه) و داوود (هوشمند) از مرکزیت سه تفنگداری خارج شدیم. با آمدن و آشنایی با او ثابت شد که چهار تفنگداری هم در جهان میتواند اعلام حضور کند. کنار پنجره کافه فیروز به آفتاب نیمهجان و زرد غروبگاهی پاییز چشم دوخته بودیم. با پاهای استوار و محکمش از آن طرف خیابان میآمد. جوانی که سبیل پرپشت سیاهی لب بالایش را میپوشاند. با چشمهای میشی و کمی خمارآلود. پوست صورتش کمی پریده رنگ. کت و شلوارش مشکی با کراواتی قرمز که آویزان گردنش بود همراه با گره پهنی که در خود داشت. در چارچوب در گشوده شده فیروز چشم به جماعت درون کافه انداخت تا شاید آشنایی پیدا کند؟! از حرکاتش معلوم بود انگار با کسی قرار ملاقات دارد.
من و پشوتن و داوود حرفهایمان را قطع کردیم. سرمان را به طرف او گرفتیم. دستهای آزاد و رها شدهاش که آنها را گاهی به یکدیگر میمالید که مثلاً همین حالا گمشدهاش پیدا خواهد شد. در تمام این لحظات سینه? ستبرش را به جلو میداد و محکم ایستادنش را به رخ دیگران میکشید. به ناگهان سرش را به طرفمان گرفت و لبخندش را مثل میوهای که از درختش جدا شود به طرف ما پرتاب کرد و بیهیچ شک و شبههای انگار گمشدهاش را پیدا کرده است به طرف میز ما آمد. با دو، سه تا جملههای غیرمتعارف اما جدی دستش را به طرف یکیک ما دراز کرد:«من خسرو گلسرخی هستم. اجازه دارم روی میزتان بنشینم؟ اینجا همه یا شاعرند یا نویسنده مگر نه؟ من هم از اهالی قلمم. همه مگر چطوری آشنا میشوند. حتما یکی باید معرف ما باشد؟ من معرف خودم هستم...
«لنگرودی، پشوتن و من داوود» که در آشنایی با خسرو جور ما را کشید و حلقه? دوستی ما را به یکدیگر گره زد. آن شب آن قدر حرف توی حرف آمد که تا نیمههای شب بعد از بیرون آمدن از کافه فیروز و عبور از خیابان نادری و رسیدن تا دو راهی یوسفآباد بالا هیچ لحظهای را با حرفها و شعرهایمان خالی نگذاشتیم. خانهام یعنی محل سکونتم در یوسفآباد بالا که من و برادرم که از آمریکا آمده بود، در آن خانه? مجردوار زندگی میکردیم و این خانه میعادگاه دوستان شاعر، نویسنده و مجردهای یک لاقبایی مثل خودم بود! وقتی به ایستگاه اول رسیدیم، پشوتن راهی خانهاش شد. داوود هم ادامه دهنده? راهش تا میدان ژاله و خیابان دلگشا که تاکسی گرفت و رفت. من و گلسرخی با هم ماندیم، گویی سالهای سال با یکدیگر و در یکدیگریم. «خسرو! برویم بالا... شب را در خانه? ما بگذران. اگر راحتی و آزاد... جا برای هر دوتای ما هست.» دوستی ما از همان شب آغاز شد. ریشهدار و محکم و تا سالهای سال طول کشید. با خاطرههای بسیار و آن شب دوستی که هیچگاه فراموشم نمیشود.»
در بخش دیگری از کتاب اخوان لنگرودی از همراهی دوستان کافه فیروزش با او در زادگاهش لنگرود مینویسد و طبیعتاً در این بین بازهم گلسرخی حضوری پررنگ دارد:
«خسرو گلسرخی، زمستان و تابستان نداشت. هر وقت من کفش و کلاه میکردم برای رفتن به لنگرود، او هم با من میآمد. اگر تابستان بود بیشترش را در چمخاله میگذراندیم. روزها در چمخاله بودیم و شبها دوباره به لنگرود و به خانه بر میگشتیم. خسرو، در کنار دریا هم کت و شلوار میپوشید و کراوات میزد! داوود هوشمند هم با خانوادهاش تابستانها میزد و میآمد به لنگرود در خانه? پدری و بیشتر چمخالهنشین بود. یعنی در آنجا زندگی میکرد. یکجورهایی جمع ما تکمیل میشد. پشوتن هم بیشتر تابستانها را در لنگرود میگذراند. در لنگرود که بودیم بعدازظهرهای تابستان وقتی آتش خورشید کم کم خاموش میشد، همهمان میزدیم و میرفتیم به خانه? پشوتن. »
در آن سالها در شهرستانها بیشتر کسانی را که لباس آراسته میپوشیدند مثلاً کراواتی هم بر گردن و یقه پیراهن داشتند، «دکتر» یا «مهندس» صدا میزدند. افرادی مثل مادر، نه فقط دنیا را نمیشناخت، حتی از شهر و دیار خود هم بیگانه بود. اگر صدای هواپیمایی را میشنید که گذرش از آسمان خانهاش بود، فوراً به خیالی واهی میگفت:
«همین حالا جنگ جهانی شروع شده روسها میخواهند پیاده شوند». گلسرخی دیگر خانهزاد شده بود. برای خودش جایگاهی و پایگاهی در خانه ما داشت. مادرم او را به اسم صدا نمیزد. همیشه میگفت
« آقای دکتر آمده، آقای دکتر رفته… و یا آقای دکتر کی میآیی؟… تو هم پسر من هستی دیگر… اما مواظب مهدی من هم باش… زیاد دیر نکنین… راستی ناهار چه میخوری برایت درست بکنم؟… »
راست میگفت. شبها همیشه با دوستان بودیم… همان کافه نادری و فیروز در خانه پشوتن. بعدش هم تا انتهای سحر در خیابانهای کوچک شهر لنگرود قدم زدن و بحث کردن و شعر خواندن که هر کداممان آرزوی رسیدن به روشنای فکر را داشتیم. گلسرخی موقع رفتن از خانه به مادر همیشه یک غذا را سفارش میداد که آن غذا را خیلی دوست میداشت. (مادر! ناهار «واویچکا» یادت نرود) دوتایی میرفتیم «بازار» و یا به کوچه و خیابانی که باز به خانه پشوتن ختم میشد. پشوتن را برمیداشتیم و میرفتیم. به خیابانهای اصلی شهر به سراغ دوستان دیگر…
خسرو گلسرخی، یک آرمانگرای تمام عیار بود که به عدالت و کمک به خلق تحت ظلم اعتقاد داشت. اعتقادات او در رفتارهای شخصیاش هم نمودهایی هر چند نمایشی پیدا میکرد، تا آنجا که به سفارش یک کت و شلوار مشترک با مهدی اخوان لنگرودی میکشد. اخوان لنگرودی مینویسد:
«من با پول دانشجویی کم و خسرو با درآمد کمتر از من از روزنامهها که گاهی با نوشتن مقاله و نقد ادبیاتی دستمزدکی میگرفت، قرار بر این شد پولهایمان را روی هم بگذاریم و یک کت و شلوار تازه بخریم. در نتیجه پولهایمان را روی هم گذاشتیم، یک پارچه? مشکی کت و شلواری دست اول خریدیم و بردیم به خیاط خانه? «حافظ» در لالهزار که برایمان کت و شلوار درست کند و طوری هم برش بزند که به تن هر دو تای ما بخورد. از قضا تن و هیکل و اندازه ما نزدیک به هم بود.
کت و شلوار با سلام و صلوات بعد از دو ماه انتظار و دلشوره دوختش پایان گرفت. پول اجرت لباس، که نصفش را کم داشتیم از دو تا دوست ثروتمند مثل خودمان! قرض گرفتیم و به رییس خیاط خانه? «حافظ» دادیم و آن را با خوشحالی به خانه آوردیم. همه? این دردسرها تنها به این خاطر بود که گاهی ما هم با کت و شلوار تازه، میان بقیه جولانی بدهیم، البته نه در گروه هنرمندان و روشنفکران...». جلوی خانمها ما هم پزی بدهیم! سرنوشت این کت و شلوار چنین بود، سه روز به من تعلق داشت و سه روز به گلسرخی. من هر وقت آن را میپوشیدم، یک پوشت قرمز هم در جیب بالای کتش فرو میکردم، به اضافه? یک شال قرمز و کراوات رنگی... و خیلی شیک و پیک میرفتم به فیروز... و بعد به سر قرار... البته خسرو آن را بدون پوشت و شال میپوشید. فقط کراوات میزد.
دوستان چپگرا و طنزگو، چقدر دلخور از پوشیدن این کت و شلوار ما بودند. حتی یادم هست، یکی از نزدیکترین و بهترین دوستان من، منوچهر بهروزیان نویسنده، هر وقت مرا با این کت و شلوار میدید، به آرامی به شاعران بغلدستی میگفت:«به خدا، این مهدی اخوان لنگرودی با قاچاقچیان همکاری دارد! آخر مگر میشود با پول دانشجویی، این طوری پوشید؟» من هم با غرور بزرگی که داشتم چیزی به او نمیگفتم... فقط به اعتراض جوابش میدادم: «پول کت و شلوارمان قرضی است و این کت و شلوار سه روزش به من تعلق دارد و بقیه روزهای هفته به خسرو... حال خیالت راحت شد؟» سفت و سخت در آغوشم میگرفت: «شوخی کردم »
نویسنده کتاب «از کافه نادری تا کافه فیروز» ماجرای انتخاب نام فرزند خسرو گلسرخی را نیز اینگونه روایت کرده است: «نامگذاری پسر گلسرخی را درست یادم هست؛ و آن هم به خاطر عشق و علاقه? زیادی که به میرزا و جنگلیها داشت، پشوتن نام «دامون» را روی بچه? گلسرخی گذاشت و خسرو با شنیدن این نام از دهان پشوتن، چنان خوشحالی عظیمی را در خود احساس میکرد که خندههایش مثل رویش گلهای ابریشم شده بود در زیر پلکهایش.»
نویسنده چگونگی خبر اعدام گلسرخی را چنین شرح داده است:
«یک سال بعد از این که به وین آمدم، به خاطر خونریزی معده ناشی از نپذیرفتن هوای غربت، به بیمارستان رفتم. وقتی پزشک معالجم که ایرانی بود خبر اعدام خسرو گلسرخی را در آنجا به من داد، خونریزی معده من دوبرابر شد. آخر دکتر معالج من چه میدانست که من و او چقدر با هم زندگی کردیم و آن هم وقتی بود که از من پرسید: گلسرخی را میشناسی؟ میگفتند شاعر بود! دیشب روزنامه های ایران اعلام کردند، رژیم او را اعدام کرد. تمام تنم بغض شده بود. با تنی دق کرده به دکتر گفتم:«چرا دکتر او را میشناسم، مثل چشمهایم.»
از معدود خاطرات نویسنده از جلال آل احمد آمده است:
«آل احمد یاد سیگارش میافتد و آن را از جیبش بیرون میآورد. روی میز طبق معمول سیگار اشنو است. آل احمد کتی نپوشیده است، اما پیراهن تمیز و شسته شدهای که بییقه است و زنارش تا بالای یقه. هر وقت که هوا گرم میشد، همیشه کفشهای سکگ دار و راحتی را به پا میکرد. سادگی خاصی داشت. صندلی و اطراف میزش را بیشتر بزرگان و سرشناسان شعر و ادب پر میکردند و او بیهیچ ترس و لرزی از دستگاه و ساواک میگفت. حرف میزد و نظرهایش را ابراز میکرد و نظرش همیشه ضد دستگاه بود و برچیدن آن. آل احمد در دوشنبهها، هر وقت به فیروز میآمد شورش و اعتراض درونیش را به همه «فیروز نشستگان» اعلام میکرد.»
کتاب از منظری متفاوت وضعیت و زندگی شاعران، نویسندگان و هنرمندان دهه چهل را مرور کرده است و تلاش داشته است تا زندگی عادی و غیر حرفهای آنان را در قالب خاطرهنویسی معرفی کند. نوشتن این کتاب 19 فصلی دو سال به درازا کشیده است و نتیجه اش همان است که آنرا در اختیار علاقهمندان گذاشته است.
نویسنده با کتابش عملاً موجب زنده شدن خاطراتی است که با محوشدن کافه فیروز و کمرنگ شدن نقش کافه نادری، در حال نابودی بوده است بیشک لنگرودی نجات دهنده این بخش از تاریخ معاصر ایران است.
نویسنده به «تاریخ» خاطرات خود اشارهای نداشته است. این کتاب 227 صفحهای فاقد نمایه اعلام است و همین امر پژوهشگران را با مشکل روبرو میسازد. به نظر میرسد چنانچه خاطرات وی در قالب گفتگو با چند تن از پژوهشگران تاریخ شفاهی صورت میگرفت، نویسنده برای ارائه پاسخها مجبور بوده است از خاطرات گذشته خود کمک بیشتری بگیرد. پایانبخش این کتاب، چاپ تنها چهار تصویر از دوستان و همفکران نویسنده در این دوره زمانی است.
پیوست ها:
1- کافه نادری نام یکی از کافههای قدیمی تهران است. کافه نادری درشرق پل حافظ در خیایان جمهوری فعلی است. در سال 1306 مهاجر ارمنی به نام «خاچیک مادیکیانس» این کافه را دایر کرد. این کافه در دهه سی و چهل پاتوق شاعران، نویسندگان و روشنفکران همچون صادق هدایت، جلال آل احمد، احمد فردید، سیمین دانشور، نیما یوشیج، خسرو گلسرخی، عبدالحسین نوشین، شهریار، رهیمعیری، فریدون توللی، نواب صفا، سیمین بهبهانی و دهها نفر دیگر بوده و بخش زیادی از شهرت کنونیاش را از اعتبار این اشخاص وام گرفته است.
2- از دیگر کافههای دهه 30 و 40 در تهران کافه «فیروز» بود که زمانی در خیابان «نوبهار» جمهوری برو و بیایی داشت و پاتوق افرادی چون «جلال آلاحمد» و هوادارانش بود. کافه فیروز از مهمترین کافههای تهران در حوزه شعر و داستان بوده که چهرههایی چون نصرت رحمانی و خسرو گلسرخی و بسیاری دیگر هویت این کافه را طی دودهه ساختهاند.
3- مهدی اخوان لنگرودی شاعر و نویسنده متولد سال 1324 در لنگرود است. در سال 1351 از دانشگاه ملی ایران در رشته جامعهشناسی فارغ التحصیل و برای اخذ مدرک دکتری راهی وین شد. از لنگرودی تاکنون چند کتاب شعر و داستان منتشر شده است. نگاه کنید به سال شمار لنگرودی صفحات 224 الی 227 کتاب.
علی اکبری، نویسنده و پژوهشگر ، از تدوین و انتشار خاطرات خودگفته مقام معظم رهبری از دهه 60 تا دهه 90 خبر داد و گفت: این اثر با عنوان «حضرت آقا» از سوی نشر یا زهرا(س) روانه بازار کتاب خواهد شد.
اکبری ،در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به آثار جدید در دست انتشار خود گفت: برای بیست و هشتمین دوره نمایشگاه کتاب چند اثر را در دست تهیه دارم که از جمله این مواردی، اثری است با عنوان «حضرت آقا» که شامل خاطرات خودگفته مقام معظم رهبری درباره موضوعات مختلف است که تا پایان سال جاری از سوی نشر یازهرا(س) روانه بازار کتاب خواهد شد.
وی ادامه داد: این اثر چهاردهمین جلد از مجموعه «یاران ناب» است که در کنار خاطرات به ارائه تصاویری از مقام معظم رهبری نیز میپردازد. برای تهیه این اثر به بررسی سخنرانیهای ایشان از دهه 60 تا دهه 90 پرداختم.
به گزارش تسنیم، نشر یا زهرا(س) از جمله ناشران فعال در حوزه دفاع مقدس است که در قالب عناوین مختلف به معرفی شخصیتها و فرماندهان جنگ و انقلاب اسلامی میپردازد.
از جمله مجموعههایی که از سوی این انتشارات روانه بازار کتاب شده، «یاران ناب» است که تاکنون 13 جلد از این مجموعه منتشر شده و به بازار کتاب راه یافته است.
«سید اسدالله» آخرین مجلد منتشر شده از این مجموعه است که به زندگی آیتالله سیداسدالله مدنی اختصاص دارد.
بیستودومین نشست خانه نقد، به بررسی کتاب «تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی،ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک» با سخنرانی مجید تفرشی (تاریخنگار)، دکتر الهام ملکزاده (عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، رضا نظرآهاری (سفیر ایران در ژاپن) و محمدعلی بهمنیقاجار (نویسنده کتاب) دوشنبه (22 دیماه 1393) در سرای اهلقلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.دبیری این نشست نیزبه عهده مجید تفرشی بود. این کتاب به همت موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی تهیه و ?دردو جلد تاکنون منتشر شده است.جلد سوم ان اختصاص به بررسی بحرین دارد. در این جلسه نقد روز دوشنبه ، جلد دوم کتاب تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی بررسی شد. این کتاب در 448 صفحه و در هشت فصل و به مبلغ 16000 تومان و در شمارگان 1500 جلد در دسترس علاقه مندان تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است.
در آغاز این نشست تفرشی نخست با برشمردن وظایف آرشیوها گفت: این موسسهها به نظر بنده سه وظیفه عمده دارند؛ نخست نگهداری از اسناد و جلوگیری از بین رفتن آنها، دوم طبقهبندی، فهرستبندی و کاتولوگ کردن اسناد و سوم ارائه آزادنه اسناد به همه افراد و علاقهمندان به عنوان یک حق عمومی و نه یک امتیاز ویژه.
وی ادامه داد: موضوعی که این کتاب درباره آن صحبت میکند مستقیما با مسائل امروز و فردای ایران مرتبط است. اگر مساله نخست و اصلی ایران را در حوزه بینالمللی چالش هستهای درنظر بگیریم، مساله ادعای امارات عربی درباره جزایر سهگانه خلیج فارس، دومین چالش منطقهای جمهوری اسلامی ایران است و آنطور که انگلیسیها به من گفتند یک موضوع تمام نشده است که البته از نظر ما اینطور نیست.
تفرشی با اشاره به اتحاد کشورهای عرب عنوان کرد: بر مساله جزایر سهگانه خلیجفارس تحقیقات بسیاری انجام شده و همچنان ادامه دارد. این مساله هم از نظر تاریخی و هم از نظر منافع ملی و مصالح مردم ایران، موضوعی است که گاهی نهفته و گاهی آشکار میشود. همچنین این موضوع به دلیل اهداف امارات و اینکه این مساله از معدود موضوعاتی است که کشورهای عربیِ مخالف با منافع ایران درباره آن با هم متحد هستند و بر همه ضعفها و مشکلاتشان درباره اعراب و اسرائیل در مجامع بینالمللی سرپوش میگذارند و این موضوع را مبنای وحدت بین خودشان گذاشتند.
طبق اطلاعات موسسه خانه کتاب ، از جمله کتابهایی که در هفته گذشته با موضوع تاریخ و سیاست چندمین چاپ خود را تجربه کردند، میتوان «مبانی علم تاریخ» به نویسندگی حسین مفتخری، «سقوط شاه» نوشته فریدون هویدا و «نگرشی نو در تحلیل انقلاب اسلامی» تالیف محمدتقی عباسی را نام برد.