دوازدهم بهمن ماه
کندوکاوی بر کودتای نوژه
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شایسته است برگی از تاریخ پرفرازو نشیب این حماسه را نگاهی اجمالی اندازیم .اینک به یکی از عملیاتهای براندازی دشمن که با شکست فاحشی مواجه گردید باعنوان عملیات نقاب ویا کوتای نوژه می پردازیم. ضمن صلوات جهت شادی ارواح طیبه شهدا وهمه کسانی که برای پیروزی این انقلاب واعتلای پرچم استقلال وآزادی جمهوری اسلامی جان باختند. بار دگرمتعهد شویم همواره دسیسه های دشمنان را با هوشیاری انقلابی وتیزبینی ولایت مدارانه نقش برآب کرده ودرتحقق بخشیدن وصیت امام راحل مجدانه بکوشیم «نگذارید انقلاب بدست نااهلان بیافتد
اطلاعیه سپاه در رابطه با کشف کودتای نافرجام نوژه
«بسمالله الرحمن الرحیم
إن یَنصُرکُمُ الله فَلا غالِبَ لَکُم»
«اگر خدایتان نصرت دهد هیچکس را قدرت غلبه بر شما نیست»[1]
«من اطمینان میدهم این ملت آسیبپذیر نیست» امام خمینی خطاب به شورای فرماندهی سپاه پاسداران
«بشارتهای نصرتآفرین الهی که یکی پس از دیگری در انقلاب ما عینیت مییابد سند مرگ و روسایی دشمنان انقلاب اسلامی ما و توطئهگران شرق و غرب و صهیونیسم بینالملل بوده و هست و خواهد بود، ملت با ایمان و متحد و یکپارچهی ما، تا به هنگامی که در مسیر رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی گام بر میدارند و تا زمانی که در راه وصول به الله در جستجوی شربت شهادتند، یاری همه جانبهی الله را همه روزه در ا نقلاب الهی خویش لمس خواهد نمود؛ زیرا که خداوند میفرماید یاری نمودن مؤمنان بر عهدهی من است «و کان حقاً عینا نصرالمؤمنین.» دشمنان انقلاب اسلامی ما هرگز در تحلیلهای کفرآمیزشان نخواهند فهمید که چگونه قطب عالم امکان حضرت ولی عصر این انقلاب را زیر نظر داشته و یاری مداوم میفرمایند. آمریکای جهانخوار به یاری مترسک بیآبروی خویش، صدام مزدور و به سردمداری اسرائیل جنایتکار و پلید متجاوز، صدها میلیون پول خرج مینماید و عناصر معلومالحال و سست عنصر و خائن را با خیالپردازیهای دروغین به گونهای فریب میدهد و آن چنان قدرت اهریمنی و پوچ خود را برای اجرای توطئه، بزرگ جلوه میدهد که این عناصر بیایمان تصور نمایند که پیروزی این توطئه حتمی است؛ بنابراین بر خلاف بدیهیترین اصول عقلی در حالی که از هر طرف خود را در محاصرهی پرسنل با ایمان ارتش جمهوری اسلامی میبینند، دست به توطئه علیه انقلاب از مدتها قبل میزنند. عناصر مزدور و کر و کور بیگانه، شکوه و عظمت انقلاب اسلامی، هشیاری و ایمان مردم مسلمان و پرسنل آگاه ارتش جمهوری اسلامی و برادران سپاه پاسدار را نایده گرفتند و گور خویش را در توطئهی نافرجام خود میکنند. آمریکا و اسرائیل برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی ما چارهای جز پناه بردن به نوکران گذشتهی خویش که دشمنان همیشگی مردم ما بودهاند نداشتهاند و از جمله پسر خواهر خسرو داد خائن و معدوم میباشد که هم اکنون در دست نیروهای انقلاب اسلامی گرفتار آمده است. ما ضمن تجلیل از شهادتها و رشادت ها و کوششهای خستگی ناپذیر پرسنل با ایمان نیروی هوایی و ارتش جمهوری اسلامی ایران، شهادت برادر استوار یکم هوایی محمد اسماعیل قربانی اصل از گروه ضربت قصر فیروزه را به برادران جان بر کف و مشتاق شهادت خود در نیروی هوایی و ارتش تبریک گفته و نیز مجاهدتهای خستگیناپذیر یاران همیشگیمان،برادران کمیته را ارج نهاده و از خداوندمتعال افتخار سربازی امام زمان را برای همگان آرزومندیم.
هم اکنون ستاد مشترکی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی هوایی تشکیل و تعقیب و دستیگری توطئهگران ادامه دارد. از امت مسلمان ایران تقاضا میکنیم که به مجرد دیدن عناصر مشکوک با تلفن 230008 تماس گرفته و ما را یاری نمایند.
«روابط عمومی ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»
سرلشگر امیر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش در شب جمعه 19/4/1359 درسیمای جمهوری اسلامی ایران سخنان خود را در باره خنثی کردن توطئه کودتا به شرح ذیل بیان داشت:
«بسمالله الرحمن الرحیم»
در رابطه با توطئهای که به کلیات آن اشاره رفت بایستی بگویم که در حدود یک ماه پیش ما به شواهدی برخورد کردیم که آمریکا درصدد توطئهای علیه انقلاب اسلامی ایران برآمده بود. از یک ماه پیش توانستیم جریان را پیگیری بکنیم، عوامل توطئه را دقیقأ شناسایی بکنیم و نقشهی خائنانهی آنها را نقش بر آب بکنیم.
در رابطه با کشف این توطئه، کلیهی پرسنل مؤمن، پرسنلی که عاشق این انقلاب هستند پرسنلی که این انقلاب تجسم آمال و آرزوهای آنهاست، توانستند مثل یک عامل اطلاعاتی فوقالعاده دقیق، این عوامل را شناسایی و تعقیب بکنند و نقشهی خائنانهی آنها را دقیقاً فاش بکنند و اما طرح کلی این توطئه. در این توطئه آمریکا دست در دست اسرائیل ، با کمک عراق قرار گذاشته بودند که با خریداری تعدادی از پرسنل مزدور این نیرو که متأسفانه باید گفت که هنوز لباس شریف سربازی را به تن داشتند، دست به توطئه بزند و نقشه را این طور پیاده بکند که توسط این پرسنل و توسط تعدادی خائن و مزدور دیگر از سایر یگانها، پایگاه سوم هوایی حر را تصرف بکنند و پس از تسخیر آن جا، بختیار این مزور کثیف این پایگاه را ستاد علمیاتی خودش اعلام بکندو خلبانان مزدور خریداری شده،پرواز بکنند و مراکز حساس تهران و قم را بمباران کنند و جای بسی شگفتی است که اینها چقدر دشمنی با مدرسهی فیضیه دارند، چرا؟ چون مدرسهی فیضیه هم یکی از هدفهای آنها بود که باید بمباران میشد. بیت امام باید بمباران میشد، نخستوزیری و مقر ریاست جمهور باید بمباران میشد، اینها پس از بمباران کردن هدفهای خودشان، همان طور که جناب بنیصدر اشاره فرمودند با در دست گرفتن رادیو و تلویزیون، حکومت موقت یا حکومت شورایی خودشان را اعلام میکردند و هر مقاومتی را بشدت سرکوب میکردند و بعد هم مملکت را به دست آمریکا و مزدوران جنایتکارش همچون بختیار قرار میدادند. در این رابطه، اینهاحتی سلاحهای پیشرفته وارد کرده بودند و این اسلحهها را در اختیار این پرسنل مزدور قرار داده بودند که خوشبختانه توطئه نقش بر آب شد، تعداد کثیری از این پرسنل دستیگر شدند و در بازجوییهای مقدماتی اقرار کردند و به جزئیات نقشه هم اقرار کردند و بازجویی ادامه دارد و مطالب بیشتری آشکار میشود و در چند روز آینده جزئیات این توطئهی خائنانه، کلاً کشف خواهد شد و به امید پروردگار همهشان دستگیر خواهند شد. من میتوانم این خاطر جمعی را به هموطنان عزیز بدهم که آمریکا هر چقدر تلاش میخواهد بکند، اسرائیل هر چقدر که توطئه میخواهد بریزد، عراق هر طوری که میخواهد ناجوانمردانه رفتار بکند، ولی یک چیزی را مطمئن باشند که هیچ وقت پیروز نخواهند شد و همیشه در هر فعالیتی ضربه خواهند خورد و شکست خواهند خورد. من مطالبم را به همین جا خاتمه میدهم. جزئیات این توطئه در آینده پس از این که مطالب دقیقاً روشن شد در اختیار هموطنان عزیز حتماً قرار خواهد گرفت.
1.سورهی آل عمران، آیهی 16.
کندوکاوی بر کودتای نوژه
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شایسته است برگی از تاریخ پرفرازو نشیب این حماسه را نگاهی اجمالی اندازیم .اینک به یکی از عملیاتهای براندازی دشمن که با شکست فاحشی مواجه گردید باعنوان عملیات نقاب ویا کوتای نوژه می پردازیم. ضمن صلوات جهت شادی ارواح طیبه شهدا وهمه کسانی که برای پیروزی این انقلاب واعتلای پرچم استقلال وآزادی جمهوری اسلامی جان باختند. بار دگرمتعهد شویم همواره دسیسه های دشمنان را با هوشیاری انقلابی وتیزبینی ولایت مدارانه نقش برآب کرده ودرتحقق بخشیدن وصیت امام راحل مجدانه بکوشیم «نگذارید انقلاب بدست نااهلان بیافتد»
دستور عفو امام برای محکومان کودتای نوژه
« حجتالاسلام محمدیریشهری حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب ارتش در مورد مسألهی عفو محکومان کودتای نوژه چنین اظهار داشت:
تا پایان سال جاری دو بار عفو برای محکومان دادگاههای انقلاب ارتش داریم. یک بار به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب یعنی روز 22 بهمن و عفو دوم عید نوروز خواهد بود که رهبر کبیر انقلاب در مورد محکومان نیروهای مسلح فرمان عفو عمومی صادر فرمودهاند که این فرمان در عید نوروز اجرا خواهد شد.
حجتالاسلام ریشهری در مورد شرایط عفو محکومان دادگاههای انقلاب ارتش گفت: اولین شرط آزادی محکومان دادگاههای انقلاب ارتش این است که محکوم عضو یا هوادارگروهکها نبوده و نباشند و اگر از گروهکها هستند ما صد در صد اطمینان پیدا کرده باشیم که آنها واقعاً توبه کردهاند و متوجه شدهاند که راهشان اشتباه بوده است که به طور کلی هر وقت که ما احساس کنیم دیگر زندانی اصلاح شده و یا اگر به طور کی اصلاح نشده در خارج از زندان ضرری برای انقلاب ندارد ما آن فرد یا افراد را آزاد خواهیم کرد.
حجتالاسلام ریشهری در مورد عفو عمومی امام گفت : شهید سرلشکر فلاحی قبل از شهادت خود در درخواستی از امام امت مبنی بر عفو کلیه نظامیان و مأموران انتظامی شهربانی که از دوران انقلاب تا شش ماه اول سال 60 به اتهامات مختلف دستگیر و محاکمه شدهاند، نموده بود. امام امت نیز فرمانی بر مبنای درخواست سرلشکر شهید فلاحی به شورای عالی قضایی دادند و شورای عالی قضایی نیز از ما درخواست کرد تا آماری از محکومان و زندانیان مشمول فرمان عفو عمومی امام در سطح ارتش تهیه کرده و برای شورای عالی قضایی ارسال کنیم و براساس بخشنامهی شورای عالی قضایی در تدارک لیست افراد شامل عفو هستیم.
حجتالاسلام ریشهری در مورد تعداد عفو شوندگان گفت: فکر میکنم تعداد زیادی از نیروهای مسلح و مأموران انتظامی که براساس آرای دادگاههای انقلاب ارتش، محکومیت یافتهاند، جزو عفو شدگان باشند. رئیس دادگاه انقلاب ارتش در پایان افزود: «مدت محکومیت کسانی که به حبس ابد محکوم شدهاند، به دو سال زندان تقلیل خواهد یافت و مدت محکومیت کسانی که به حبسهای طویلالمدت محکوم شدهاند به نصف یا یک سوم تقلیل خواهد یافت.»
موافقت امام با مساعدت به خانوادهی معدومین کودتای نوژه
«بسمه تعالی»
پیشگاه امام خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
پیرو اوامر آن رهبر درمورد بررسی وضع بازماندگان معدومین کودتای نافرجام، به سه نفر از پرسنل نیروی هوایی، تیپ نوهد و نیروی زمینی جمهوری اسلامی مأموریت داده شده که به پیگیری این امر بپردازند. اینک خلاصهی اقدامات انجام شده و پیشنهادها را به عرض میرساند؛
پیشنهادها:
1 ـ چون سکونت این عده در خانههای سازمانی مغایر با اصول حفاظتی بوده، برای سهولت بیشتر آنان قرار شد منازل سازمانی آنها تخلیه گردد.
2 ـ با توجه به هزینهی زندگی ومسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ سیهزار ریال و در ازای هر فرزند اضافی مبلغ پنج هزار ریال به خانوادهها پرداخت شود.
3 ـ وامی جهت خرید خانه به خانوادهها پرداخت و در ازای بازپرداخت این وام مقداری کمی از مستمری آنها کم شود.
ضمناً گزارش هیأت بررسی مشکلات خانوادههای معدومین به پیوست جهت مقتضیات اوامر عالی تقدیم میگردد.
وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران ـ سرهنگ خلبان جواد فکوری
بسمالله الرحمن الرحیم
مراتب فوق مورد موافقت است. امید است خانوادهی این اشخاص در دامان اسلام و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند و سعادت خویش را در دنیا و آخرت تأمین نمایند. از خداوند تعالی سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم. 12بهمن 59
»روحاللهالموسوی الخمینی «
کندوکاوی بر کودتای نوژه
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شایسته است برگی از تاریخ پرفرازو نشیب این حماسه را نگاهی اجمالی اندازیم .اینک به یکی از عملیاتهای براندازی دشمن که با شکست فاحشی مواجه گردید باعنوان عملیات نقاب ویا کوتای نوژه می پردازیم. ضمن صلوات جهت شادی ارواح طیبه شهدا وهمه کسانی که برای پیروزی این انقلاب واعتلای پرچم استقلال وآزادی جمهوری اسلامی جان باختند. بار دگرمتعهد شویم همواره دسیسه های دشمنان را با هوشیاری انقلابی وتیزبینی ولایت مدارانه نقش برآب کرده ودرتحقق بخشیدن وصیت امام راحل مجدانه بکوشیم «نگذارید انقلاب بدست نااهلان بیافتد»
مدیریت خنثی سازی کودتای نوژه وآرامش امام
درباره آرامش قلبی و مدیریت امام خمینی (ره) در برخورد با ماجرای لو رفتن کودتای بخشی از فرماندهان نیروی هوایی که قرار بود در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان اقدام کنند، آیت الله خامنه ای در مصاحبه ای می گوید:
« سپاه آنروز خوب جنبید... ما دیگر دل دل میزدیم. عصری آمدیم شورای انقلاب. آقای هاشمی هم در جریان بود. میدیدم دل آنجا آروم نمیگیره. ازامام دلم خواست کمک بگیرم. به آقای هاشمی گفتم: بیا برویم خدمت امام بگیم که امشب چه قضیهای قرار است انجام بگیره... من و آقای هاشمی با همدیگر سوار ماشین شدیم رفتیم جماران خدمت امام گفتیم با امام کار واجبی داریم و رفتیم گفتیم چنین قضیهای در شرف انجام است و شما امشب در جماران نمانید. امام با دقت گوش دادند. ولی با کمال خونسردی گفتند که نه. ما بنا کردیم اصرار کردن. بلکه التماس کردن. خواهش میکنیم از اینجا برین خطرناکه و چنین خواهد شد. ایشان مصر و قرص گفتند نه. وقتی دیدند که ما خیلی اصرار میکنیم گفتند «شما از من نگران نباشید. من امشب برام چیزی پیش نخواهد آمد» من همین حرف درگوشم صدا کرد که امام بطور قاطع گفتند که من طوریم نمیشه. به من گفتند : شما بروید مواظب اوضاع باشید. از اونجا به من تلفن بزنید. اگر حادثهای پیش آمد من خودم فردا با مردم صحبت خواهم کرد از رادیو و تلویزیون ... امام ذهنشون اینجوری بودکه بایستی ما رادیو و تلویزیون را نگه داریم که اگر کودتائی شد، آنها آمدند، ایشان بروند با مردم حرف بزنند و مردم را بسیج کنند و مردم اینها را خودشان علاج میکنند. حالا یک بمباران هم بکنند، مردم به این ها فرصت نخواهند داد که قدرت بگیرن و بتوانند محل ارتش و سپاه و دولت را بزنند. » (1)
امام امت پس از پایان عملیات خنثیسازی کودتا ( 20/4/59) در حسینیه جماران سخنرانی کردند. ایشان در بخشهائی از سخنان خود چنین به مسئله کودتا اشاره کردند:
« توطئهای که معلوم است که چنانچه موفق به کشفش هم نشده بودیم و قیام هم کرده بودند [مردم] خفه میکردند آنها را... آنروزکه فانتوم آنها آمد و اینجا را خراب کرد و من هم رفتم سراغ کارم، ملت دستش باز، و با مشت محکم اسلام را حفظ بکند... این احمقها نفهمیدند اینرا که با چهار تا مثلاً سرباز، سربازها که با اینها موافق نیستند، با چهار نفر از این درجهداران و امثال اینها میشود یک مملکت چهل و سی و پنج میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروی با همه سلاحهای مدرنی که دارد و با همه ابزاری که دارد در افغانستان پوزهاش بخاک مالیده شده است [تکبیر جمعیت و شعار یکی از حضار: «توطئه چپ و راست، کوبندهاش روحالله ست» امام خطاب به شعاردهنده گان سخنان خود را ادامه میدهند]: صبر کن! کوبندهاش شما هستید! روحالله کی هست؟... »
امام در بخش دیگری از سخنرانیشان چنین فرمودند:
« ما از این امور [کودتا] نمیترسیم. ما از قشرهای خودمان میترسیم... شما صنف روحانیت،هم ایدهم الله تعالی، اگر چنانچه کارهائی خدا نخواسته انجام دهید که از چشم ملت بیفتید، حتی در دراز مدت، آنروز است که دیگر فانتوم لازم نیست،خود ملت شما را کنار میزند و ملت هم بیهادی کار نمیتواند انجام بدهد...من خوفم ازاین است که ما نتوانیم ، روحانیت نتواند آنچیزی که بعهده اواست صحیح انجام دهد.
پی نوشت ها :
1- به نقل از کتاب کودتای نوژه موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی چاپ چهارم صفحه 284
2- به نقل از صحیفه امام جلد 13 صفحه 8
کندوکاوی بر کودتای نوژه
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شایسته است برگی از تاریخ پرفرازو نشیب این حماسه را نگاهی اجمالی اندازیم .اینک به یکی از عملیاتهای براندازی دشمن که با شکست فاحشی مواجه گردید باعنوان عملیات نقاب ویا کوتای نوژه می پردازیم. ضمن صلوات جهت شادی ارواح طیبه شهدا وهمه کسانی که برای پیروزی این انقلاب واعتلای پرچم استقلال وآزادی جمهوری اسلامی جان باختند. بار دگرمتعهد شویم همواره دسیسه های دشمنان را با هوشیاری انقلابی وتیزبینی ولایت مدارانه نقش برآب کرده ودرتحقق بخشیدن وصیت امام راحل مجدانه بکوشیم «نگذارید انقلاب بدست نااهلان بیافتد»
س: شما! ممکن است این جا در پرانتز ، راجع به آقای خادم بفرمایید که آقای خادم چه نقشی داشت در این ماجرا؟
ج : آقای خادم، موقعی که من با ایشان آشنا شدم، نقش ایشان در رابطه با دکتر بختیار بود، که برای دکتر، فعالیت سیاسی میکرد. نوع فعالیت سیاسیای که میکرد، تا آن جایی که من اطلاع دارم و مرا در جریان میگذاشتند، این بود که نوارهای دکتر بختیار را تکثیر میکردند و پخش میکردند، اعلامیه برای دکتر بختیار تکثیر میکردند و پخش میکردند. عید که شد ، کارت تبریکی از دکتر بختیار پخش کردند. خودش با زبان خودش میگفت که با دکتر و با پسر خودش مهندس جواد خادم که وزیر کابینهی دکتر بختیار بوده است، تماس تلفنی دارند و با هم صحبت میکنند. البته ایشان در همان موقع هم میگفت که گروه نظامیای هستند که در حال فعالیت هستند؛ ولی مرا با ایشان آشنا نکرده بود. فعالیت آقای خادم تا آنجایی که من در جریان کارش بودم، به این ترتیب بود.
س : فعالیت آقای خادم در چه ردهای بود؟
ج : آیا منظورتان این است که ایشان در چه مقامی بودند؟
س :بله
ج: بله، در سطح بالا بودند، در تهران از هیچ کس دستوری نمیگرفت. تا آن جایی که من شاهد بودم با دو سه نفر دیگر اختلاف داشتند، حرفهای یکدیگر را گوش نمیکردند و بخصوص پسرش، سعی میکرد که میان اینها آشتی و تفاهمی برقرار کند؛ ولی خودش اظهار میکرد که من مستقلاً کار میکنم و کارم خیلی بهتر از آنها بوده و پیشرفتم هم بیشتر از آنها بوده است. در سطحی نبود که در ایران کسی به او دستور بدهد.
س : ارتباط ایشان با آقای احسان سرشبکهی نظامی، چطور بود؟
ج: ایشان اظهار میکرد که (آن موقع ایشان به نام احسان نبود) میگفت: باقر هست که سرشبکهی گروه نظامیان است، فعالیت میکند. یک بار در منزل آقای خادم من باقر را دیده بودم، آمده بود آنجا، ولی هیچ صحبتی نکرد و حتی مرا به او معرفی نکرد و نگفت که من هم ، نظامی هستم. روابطشان فکر میکنم که حسنه بود با یکدیگر. هیچ گاه صحبت اختلاف با گروه نظامیان بین اینها مطرح نبود. هر اختلافی بود و هر آشتی یا تفاهمی که میخواستند ایجاد بکنند، این طور که خانم پروین شیبانی میگفت، مربوط به اختلافاتی بود که در سطح گروه سیاسی ، در داخل ایران بود....
استنباط کلی من، این بود که آقای خادم نباید تنها با آقای قمی در ارتباط باشد. ایشان با روحانیون دیگری هم در ارتباط بودند، کما این که یک بار هم که به اصفهان رفتیم، با آقای میرزا زینالعابدین پاقلعهای، ایشان ملاقاتی داشتند که البته من، تا به حال آقای پاقلعهای را ندیدمش و در مذاکراتشان هم نبودم؛ ولی تلفن کردند آقای خادم که به سراغم بیا. من با تاکسی تلفنی رفتم به سراغشان،منزل آقای میرزا زینالعابدین پاقلعهای. پسرشان آنجا بودند، خانمهای دیگری هم آن جا بودند و از آن جا آمدیم بیرون... کما این که یک بار دیگر هم اظهار کردند که نوارهایی که دکتر بختیار میفرستد، پیاده میشود، روی کاغذ آورده میشود و متنش برای آقای شریعتمداری به قم فرستاده میشود.
س: راجع به ارتباطش با آن آقا، ایشان چه میگفت؟ هیچ صحبتی نمیکردند؟
ج: میگفتند که آقای پاقلعه ای، آقای درویشی هستند و من بیشتر برای کسب فیض و اینها خدمتشان رفتم. بعد از این که از اصفهان آمدیم، هیچ صحبتی راجع به نحوهی مذاکرات و صحبتهای رد و بدل شده بین ایشان و آقای پاقلعهای را، با من در میان نگذاشتند.
س: ادامه بدهید گفتارتان را،شما گفتید دو مسأله میدانم.
ج:یکی این بود که آقای خادم مطرح کرد و یکی بعد از این که آقای خادم گرفته شد و فکر میکنم که مرا به احسان معرفی کرد؛ چون احسان بود که با من تماس گرفت به مرور پیش آمد تا حدود 15 روز یا 20 روز ، فکر میکنم که قبل از روزی بود که میخواستند کودتا بکنند؛ البته جسته و گریخته صحبت میکردند که روحانیونی پیش ما میآیند و با ما در تماس هستند و به ما گفتند که ما میخواهیم به نفع شما فعالیت بکنیم. هیچ صحبتی از مراجع نبود تا این که شبی تیمسار مهدیون، تیمسار محققی، به منزل من آمده بودند، احسان دستور داده بود که به آن جا بیایند. بعد آقای مهندسی که فکر میکنم اسم مستعارش باشد، مهندس قاضی و سرگروه سیاسی بود، ایشان نظامی نبود. سیاسیون را هدایت میکرد. ایشان هم به منزل من آمد. معمولاً یک ساعت، یک ساعت و نیم بیشتر صحبتهایشان طول نمیکشید. مرا در جلساتشان راه نمیدادند و من میرفتم بیرون. من رفتم و بعد که برگشتم، این جلسه بیشتر از حد معمول طول کشیده بود. ناچاراً من هم رفتم سر میزی که صحبت میکردند، نشستم. به این مطلب رسیدم، یعنی صحبتشان به این جا رسیده بود که دربارهی مراجع صحبت میکردند. تیمسار محققی میپرسید اگر من بدانم که در آن روز آقای شریعتمداری اطلاعیهای صادر میکنند، خیالم از بابت پایگاه هوایی تبریز راحت میشود؛ چون دیگر مطمئن هستم که آنها علیه ما، بلند نمیشوند. چون تیمسار محققی یک نگرانی عمدهای که داشت، این بود که یک پایگاه را که اینها تصرف بکنند و بخواهند هواپیمایش را پرواز بدهند، امکان دارد که [از] سایر پایگاههای نیروی هوایی احتمالاً یک، دو و یا بیشتر هواپیماها علیه اینها بلند شود و نیروی اینها به جای این که صرف آن تصرف و بمباران هدفهایی که تعیین کردهاند بشود؛ صرف این بشود که یک جنگ داخلی، در خود نیروی هوایی ایجاد بشود. تیمسار محققی، از این، واهمه داشت و به همین جهت اظهار میداشت که اگر آقای شریعتمداری، اطلاعیهای صادر بکنند، خیال من لااقل از جانب تبریز و پایگاه هوایی تبریز راحت میشود. آقای مهندس قاضی در جواب ایشان گفتند که ما با روحانیت، پیشرفت خوبی داشتهایم و توانستهایم به توافق برسیم. مثلاً با آقای شریعتمداری، با پسر ایشان، وارد صحبت شدیم، پسرشان از جانب آقای شریعتمداری قول همه گونه همکاری را دادهاند، حتی منزلی در حوالی یوسفآباد برای ایشان اجاره کرده و قرار است که ایشان بلافاصله به تهران منتقل بشوند. البته ما هیچ گونه کمکی قرار نیست در مورد انتقال ایشان از قم به تهران انجام بدهیم؛ بلکه خود ایشان با عوامل خودشان و با کمک عوامل خودشان، به تهران منتقل میشوند. در همان خانهای که در حوالی یوسفآباد هست، تشریف دارند تا این که زمان به اصطلاح آماده شود، مکان آماده شود، رادیو و تلویزیون تصرف بشود که یا ایشان مستقیماً خودشان از رادیو و تلویزیون صحبت بکنند، یا این که نوار و اعلامیهشان پخش بشود و از ایشان کمک گرفته شود . بعد ایشان اظهار کردند که تنها با آقای شریعتمداری نیست که ما با این ترتیب وارد مذاکره شدهایم. آقای شریعتمداری ، آقای (ق) و آقای (ز) ، از چهار نفر اسم بردند؛ ولی متأسفانه من، هر چه فکر کردم نتوانستم آن نفرچهارم را، اسمش را یادم بیاید.
س: آیا فکر میکنید پس از دستگیری آقای خادم بود که مهندس قاضی سرپرستی شاخه سیاسی را به عهده گرفت؟
ج: فکر میکنم پس از دستگیری آقای خادم، سرپرستی شاخه سیاسی برای آقای قاضی دیگرمسجل شد وگرنه استنباط من، این است که در همان زمانی هم که آقای خادم بود، این دو گروه فعالیت میکردند. هم گروه آقای خادم و هم گروه آقای قاضی؛ منتهی این وسط، مشخص نبود که افرادی که پایینترند و زیر دست هستند، در یک حالت سرگردانی بودند که از چه کسی باید تبعیت کرد و این نابسامانی یک مقداری کارها را ناهماهنگ میکرد؛ ولی پس از این که آقای خادم دستگیر شد، دیگر صددرصد مسجل شد که به غیر از آقای قاضی، کسی نیست که گروه سیاسی را هدایت و رهبری بکند.
س:راجع به گروههای سیاسی که با این توطئه هماهنگ بودند، اگر شما توضیحاتی دارید، بفرمایید.
ج:گروههای سیاسی که با این توطئه هماهنگ بودند، اینهایی که خدمتتان عرض میکنم، من رابط در نیروی هوایی بودم و راجع به امور سیاسیشان اطلاعاتی به آن ترتیب ندارم؛ یعنی من، در جریان کار قرار نمیگرفتم. چیزهایی که به عرضتان میرسانم در رابطه با صحبتهایی بود که یا احسان با آنها میکرده و من حضور داشتم و یا این که توضیحاتی بوده است که احسان و آقای مهندس قاضی به تیمسار مهدیون و تیمسار محققی میدادند و من بودهام؛ در این رابطه بوده است. صحبت بر این بود که آیا مجاهدین خلق در روز کودتا، نقششان چه خواهد بود و آنها آیا علیه ما اسلحه به دست میگیرند و یا به نفع ما اسلحه بدست میگیرند و بیرون میآیند، به چه ترتیب خواهد بود؟ توضیحی که آقای مهندس قاضی به تیمسار مهدیون و محققی میداد به این ترتیب بود که ما، در حال مذاکره با هر دو گروه هستیم. هم مجاهدین خلق و هم فدائیان خلق. میگفت که با فدائیان خلق ما زیاد تمایلی نداریم چون مارکسیست هستند وعلناً میگویند ما مارکسیست هستیم. تمایلی نداریم که به نحوی وارد صحبت بشویم و امتیاز بهشان بدهیم که بعداً برای خودمان تولید اشکال و دردسر بکند؛ ولی با مجاهدین خلق نه، صحبت کردهایم و به این نتیجه هم رسیدهایم که در آن روز، ازشان خواستهایم که به نفع ما وارد کار نشوند، ما احتیاجی نداریم که آنها به نفع ما وارد عمل بشوند. همین قدر کفایت میکند که احتمالاً اگر فتوایی صادر شد و دستوری صادر شد، اینها اسلحه به دست نگیرند و علیه ما وارد کار نشوند که کا رما سنگینتر نکنند. همین برای ما کفایت میکند و میگفت که ما این قول را از مجاهدین خلق گرفته ایم که آن روز بیطرف بمانند، در عوض این که آن روز بیطرف میمانند، بهشان قول دادهایم که آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند و هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهند در نهایت آزادی، انجام بدهند. این جمله را تنها آقای قاضی نمیگفت، آقای احسان هم میگفت. آقای مهندس تیموری نیز که فکر میکنم بعد از آقای قاضی بوده باشد، به زبان میآوردند. خانم پروین شیبانی هم به زبان میآوردند. موضوعی نبود که یک طرف بیان کرده باشد.
س:رابط آنها با سازمان مجاهدین چه کسی بود؟
ج: نمیدانم.
س: استعداد نظامی سازمان مجاهدین و چریکها را برآورده کرده بودند؟
ج: بله، احسان میگفت ما با توجه به عوامل اطلاعاتی که داریم، برآورد کردهایم مجاهدین خلق، چریکهایی که در تهران بتوانند اسلحه به دست بگیرند، از بیرون بیایند، نه این که در تظاهرات و این طور چیزها شرکت کنند. کسانی که قابلیت رزمی داشته باشند و بتوانند اسلحه به دست بگیرند از بیرون بیایند، تعدادشان هشتصد نفر برآورد کرده بودند و گفته بودند که باز هم بررسی و تحقیق کردهایم، اینها اسلحه هایشان در نقاط مختلف تهران پراکنده هست؛ البته میگفت که سعی داریم بفهمیم که اسلحه خانههایشان کجاست؟ اگر بتوانیم بفهمیم که اسلحه خانههایشان کجاست، میتوانیم حتی به اسلحهخانهایشان دستبرد بزنیم و اگر ما برای آن روز کمبود اسلحه داشته باشیم، از آنها تأمین بشویم؛ ضمن این که میگفت اسلحه خانههایشان در نقاط مختلف تهران پراکنده هست. به این ترتیب، میگفت که چون کودتا به صورت غافلگیری انجام میشود، احتمالاً اینها برای بسیج کردن نیروهایشان هم ، با یک اشکالاتی مواجه خواهند بود؛ چون تلفنها احتمالاً در آن روز قطع خواهد بود و آنها نمیتوانند که حتی این 800 نفر را به صورت آماده و مجهز در یک ساعت به خصوصی، بیرون بیاورند؛ ولی با وجود این، روی مجاهدین خلق حساب میکرد که به یک ترتیبی حداقل، خنثی بشوند. راجع به فدائیان خلق هم به این ترتیب حساب کرده بودند، تعداد آنها را هم که البته فقط درتهران حساب کرده بودند؛ چون اظهار میکردندکه سرنوشت این موضوع ـ در تهران ـ مشخص میشود؛ چون اگر ما در تهران پیروز بشویم، شهرستانها و لشکریهای دیگر اعلام همبستگی خواهند کرد. ممکن است دیرتر باشد، 24 ساعت یا 48 ساعت طول بکشد؛ ولی خواه ناخواه، این کار انجام خواهد شد. مثالش هم همیشه 28 مرداد و 22 بهمن 57 بود. تعداد فدائیان خلق را در تهران، 300 نفر و تعداد مجاهدین خلق را 800 نفر، برآورد کرده بودند.
گزارش بخشی از دادگاه استوار سلامت دربارهی ارتباط
کودتاگران با بیت آقای شریعمتداری
بسمالله الرحمن الرحیم ـ روز سه شنبه فرمانده من، سروان اصغری ... مرا خواست و گفت آقا چهار دستگاه بیسیم (یکی برای ستادـ محل تشکیل شورای نظامی ـ یکی برای رادیو و تلویزیون، یکی برای پادگان قصر و یکی برای ارتباط با هواپیماها) حاضر کنید. من گفتم برای چه؟ گفت شما حاضر کنید. بیسیمها را من میگویم... سه شنبه ساعت دوازده و نیم، یک ربع به یک بود، من چون سمت سرگروهبانی داشتم در آن واحد، گفت: آقای سلامت شما میدانید برای چی بیسیمها را میخواستم؟ گفتم: نه نمیدانم بیسیمها را برای چه میخواستید، گفت: مثل این که یک کارهایی میخواهد در مملکت باشد که شما را میخواهم بروی قم. اگر توانستی با شریعتمداری تماس بگیری و برگردی. من اصرار بهش کردم که چه چیزی هستش! گفت: شما بروی و برگردی معلوم میشود. شما بروی آن جا حالی میشوی برای چی هست.
خدمتم تمام شد و ما رفتیم خانه. بعد از ظهر من حرکت کردم تنها با ماشین خودم رفتم قم، ماشین را گذاشتم جلوی صحن، رفتم نزدیک، ساعت هشت و نیم بود، در منزل آقای شریعتمداری البته آن کوچه اولی را میدانستم کدام کوچه هستش. کوچه دومی را پرسیدم و رفتم. موقعی که وارد شدم، دیدم کسی را نمیگذارند برود تو، همان حیاطی که وارد میشوی، یک پلهای هست؛ مثل این که عده نظامی نشستهاند و چند تا از آقایان روحانیون، کسی را نمیگذارند برود تو. یکی از این آقایانی که دم در ایستاده بود به نظرم لباس خلبانی بود که تنش بود. چون لباس سرتاسری بود، پرسیدم : قربان چه خبر است که نمیگذارند کسی برود داخل؟ گفت: شما چکاره هستی؟ گفتم: من نظامی هستم. گفت: ما آمدهایم خدمت آقای شریعتمداری، میخواهیم که یک برنامهای داریم آن برنامه را اجرا کنیم، فعلاً اجازه نمیدهند. میگویند من با شما حرف نمیزنم. در همین حین دو نفر از آقایان روحانیون که من اسمهایشان را نمیدانم، چون نمیشناسم، یکی قد بلندی داشت، عمامه سیاه. یکی قد متوسط داشت و عمامه سفید. یک سالکی هم مثل این که گوشه صورتش بود، آمدند پایین. گفتند: آقا میخواهند تشریف ببرند برای نماز، شما چه کار دارید؟ گفتم: من در این باره آمده بودم، یک عده مثل این که از ما وسیلهای خواسته اند، ببینم چیست! گفت: آقا در این باره چیزی نمیگویند. از شما اگر کسی وسیلهای خواستهاست، رسید بگیرید و بدهید. بدون رسید به کسی وسیلهای ندهید. همین برنامه بود که من برگشتم و با کسی دیگر، تماس نگرفتم. مستقیم آمدم پادگان. صبح که فرمانده سروان اصغری آمد و از من سؤال کرد: رفتی؟ گفتم : بلی، همین که شما گفتید رفتم، بعد از ظهر رفتم. گفت: چی دیدی؟ گفتم: جریان این طور بود. گفت: حالا ایمان داری که شریعتمداری این طور دستورها را داده؟ گفتم: من نمیدانم، چون شریعتمداری شخصاً نگفت، فقط این را آقای خلبان گفت، و گفت آقای شریعتمداری گفتند ظلم، هیچ وقت پایدار نیستش.
این را شنیدهام آقای شریعتمداری گفته [است] . سروان اصغری به من گفت: همین موضوعات را میخواستم خودت بروی با چشم خودت ببینی ...
حاکم شرع : آقای سلامت ! به چه مناسبتی شما را فرستادند به قم؟ شما از قبل با آقای شریعتمداری آشنایی داشتید؟
ج : هیچ از قبل آشنایی نداشتم. هر مسلمانی به مرجعی اعتقاد دارد. من معتقد به آقای شریعتمداری بودم. هر موقع صحبت میشد و می گفتند کی به کی معتقد است؟ من میگفتم به شریعتمداری معتقد هستم و این فرمانده من هم می دانست که من این طوری هستم و به این معتقد هستم.