روز سوم فروردین 1301 خورشیدی حوزه علمیه قم توسط آیت الله حاج شیخعبدالکریم حائری یزدی تأسیس شد.
قم از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیع به شمار می آید که از روزگاران نخست تولد تشیع در ایران به مرکزیت شیعه شهرت داشته و تا کنون نیز مرکزیت خود را در دانش و بینش اسلامی وتصمیم گیری درباره جریانات سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است لذا تاریخ قم سابقه درخشانی در خصوص برپایی حوزه علمیه و پایگاه دینی مردم دارد اولین کسانی که در این شهر برای تاسیس حوزه علمیه قیام کردند محدثین و روات قبیله اشعری بودند که از یاران امامان معصوم (ع) به شمار می رفتند.
در زمان حجاج بن یوسف ثقفی گروهی از شیعیان مشهور به اشعریین از کوفه به سوی قم هجرت نموده و در آنجا اقامت جستند و سپس عبدالله بن سعد اشعری که عالم و دانشمند آنها بود به ترویج و تبلیغ اسلام و تشیع پرداخت و فرزندان او نیز به نشر و تعلیم قرآن و احکام اسلام اشتغال یافته و در نتیجه نه تنها گسترش اسلام و تشیع در شهر قم مرهون خدمات این عالم بزرگوار و فرزندان او می باشد بلکه اولین گام حرکت علمی در قم نیز به وسیله او برداشته شده است به دنبال آن حرکت علمی ابراهیم بن هاشم قمی که از اصحاب امام هشتم علیه السلام است و در محضر عالم بزرگ یونس بن عبد الرحمن کسب فیض نموده به قم آمد و برای اولین بار احادیث کوفیین را در قم نشر داد و گام بزرگی در تحول و تکامل علمی در حوزه قم برداشت و در رشد محیط علمی قم به توفیق بزرگی دست یافت. با توجه به مطالب یاد شده باید گفت که سابقه تشیع و فرهنگ جعفری به قبل از ورود حضرت فاطمه معصومه (س) به قم بر می گردد ولی از آن هنگام که آن بانوی بزرگوار به قم آمد و در قم مدفون گردید مرقد او شمعی شد که پروانه ها رابه سوی خود کشید و شهر قم مرکزیت بیشتری یافت و علمایی که به قصد زیارت آن حضرت به قم می آمدند گاهی در این شهر سکنی می گزیدند و همین باعث تشکیل یک اجتماع علمی قوی متشکل از علاقمندان به فرهنگ و مکتب جعفری گردید.
حوزه قم درمسیر تاریخ همچنان به سیر خود ادامه داد اما در اواخر قرن سیزدهم تحولی در آن ایجاد شد که باعث تثبیت این شهر به عنوان مرکز اصلی تحصیل علوم دینی و موجب روی آوردن علما و بزرگان و طلاب و دانش پژوهان به این شهر مقدس گردید. این نقطه تحول از زمانی است که آیت الله شیخ عبد الکریم حائری یزدی در این حوزه مسکن گزید و حوزه قم را جانی تازه بخشید و به آیت الله مؤسس شهرت بافت.
شیخ عبد الکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم
مرحوم شیخ عبد الکریم حائری یزدی در سال 1276 هجری قمری در روستای مهرجرد یزد دیده به جهان گشود و اهالی روستای مهرجرد را که از فرزنددار شدن پدرش محمد جعفر مایوس بودند به شگفتی واداشت. دوران کودکی او در دامان پر مهر مادری مهربان سپری گشت تا اینکه پا به شش سالگی گذاشت و اکنون که وقت تحصیل او فرارسیده بود محمد جعفر شور شعف خاصی برای تحصیل پسرش نشان می داد عبد الکریم نیز همواره علاقه خود را به خواندن و نوشتن ابراز می کرد اما در روستای محروم آنان مکتب و مدرسه نبود لذا پس از مدتی عبدالکریم توسط یکی از بستگانش که در کسوت روحانیت بود به مکتب خانه ای در شهر اردکان سپرده شد او مدتها در اردکان به تحصیل علوم ابتدایی و ادبی و قرائت قرآن مشغول بود که در همان دوران جوانی از سایه پر مهر پدر بی نصیب گشت و عبد الکریم که مادر غمدیده اش را تنها یافت به سوی او شتافت و مدتی آتش عشق به دانش اندوزی را در خود خاموش نگهداشت. پس از چندی بار دیگر عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و با موافقت مادر کوله بار سفر به سوی حوزه علمیه یزد را بست و در مدرسه محمد تقی خان سکنی گزید و مدتی نگذشت که به عنوان یک دانش پژوه اسلامی با اندیشه های بلند در میان علمای بزرگ شناخته شد.
در هجده سالگی راهی کربلا شد و با اینکه در آن زمان حوزه سامرا رونق بیشتری داشت اما او نزدیک دو سال درجوار حرم قدس حسینی به تهذیب و تحصیل پرداخت. کربلا دوران آرامش خود را طی می کرد و او همانند دهها نفر دیگر هر روز راه حجره تا حرم امام حسین(ع) را در فضای آرام و دور از هیاهو طی می کرد و خود را به سلاح علم و تقوی می آراست در مدت دو سالی که در کربلا بود علم و نبوغ او بر فضلای دیگر خصوصا استادش آیة الله فاضل اردکانی ظاهر شد و استاد دریافت که حوزه کربلا برای پرورش و شکوفایی خلاقیتهای علمی عبدالکریم بود به سوی میرزای بزرگ شیرازی (مرجع تقلید وقت) فرستاد. آیة الله حائری در سامرا مورد عنایت میرزای شیرازی قرار گرفت و پس از چندی در شمار علما و فضلای مشهور آن سامان درآمددر سال 1333 بنا به دعوتی که از ایشان شده بود به اراک مهاجرت کرد و در همانجا حوزه تدریس علوم اسلامی را تشکیل داد.
آیة الله حائری در سال 1333 به خواهش آقای حاج میرزای محمود فرزند حاج آقا محسن اراکی به اراک آمد و بیش از هشت سال در آن شهر عهده دار اداره حوزه علمیه و تربیت طلاب و علما شدند تا جایی که عدد طلاب در حوزه علیمه اراک از سیصد نفر تجاوز کرد و اراک یک مرکز عظیم علمی و تحقیقی شد در سال 1340 در ماه رجب به همراه مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری به قم آمدند انگیزه سفر ایشان به قم زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بوده است گر چه در عبارات بخشی از ناقلین، مسافرت ایشان را به دلیل دعوت بعضی از رجال علمی قم دانسته اند ولی ظاهرا منافاتی بین این کلمات نیست چون ممکن است که ایشان را دعوت کرده باشند ولی ایشان برای زیارت به قم آمده اند و علاوه بر آن خواسته اند که در آن سفر وضع قم را هم بدست بیاورند.
ورود آیة الله حائری به قم
اواخر زمستان 1300 ه ش(مطابق با 22 رجب 1430 ه.ق) بود که آیة الله حائری و فرزند بزرگش آیه الله مرتضی حائری به همراه آیة الله محمد تقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم از اراک به سمت قم حرکت کردند شهر قم که به خاطر بزگداشت عید مبعث پیامبر اکرم(ص) آزین بندی شده بود خود را مهیای استقبال از آیة الله حائری نمود. با پیچیدن زمزمه ورود آیة الله حائری به شهر، فوج فوج مردم دلباخته مرجعیت برای استقبال از او به خارج شهر شتافتند آیة اللّه حائری در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد شهر قم می شود و در مجالس جشن و سرور عید مبعث در نقاط مختلف قم شرکت می کند. تقارن عید مبعث و نیمه شعبان و عید نوروز جمعیت زیادی را از تهران و شهرهای دیگر کشور بسوی قم کشانده بود واعظان و کسانی که آیة اللّه حائری را از دوران حضور او در سامرا ونجف می شناختند بر منابر و مجالس وعط و خطابه ار کمالات معنوی و علمی ایشان برای مردم سخنها گفتند واهالی را برای نگهداشتن آیة الله حائری در قم تشویق کردند.
تاسیس حوزه علمیه قم
تاسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن قرنها پیش در حوزه علمیه نجف شروع شده بود و ریشه در روایات امامان معصوم(ع) داشت. امام صادق(ع) در قرن دوم هجری قمری برای یاران خود از شهر قم سخن رانده بود و در جهت مرکزیت این شهر برای دانش اسلامی چنین گفته بود:
«زود باشد که کوفه روزگاری از مؤمنان خالی گردد و علم ودانش در آن ناپدید شود... و به شهری که آن را قم گویند ظاهر شود و روشن گردد و معدن اهل علم و فضل شود...» و در طول این قرنها این نوید امامان بزرگوار شیعه بود که همواره زبان به زبان نقل می شد و در ذهن شیعیان جای می گرفت.
اوایل بهار 1301 ه.ش درست پس از 2 ماه اقامت آیة الله حائری در شهر قم منزل آیة الله پایین شهری جلسه ای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم چون آیة الله بافقی، آیة الله کبیر و آیة الله فیض در آن شرکت داشتند در این جلسه گفتگو پیرامون تاسیس حوزه علمیه قم ساعتها به درازا کشید سرانجام نظر نهایی به آیة الله حائری محول شد همه علما و بزرگان علم و معرفت به آیة الله حائری اصرار کردند و نیز بسیاری از بازاریان و کسبه در تامین مالی حوزه اعلام آمادگی کردند آیة الله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهده این امر خطیر نیز برخواهند آمد امام چون اصرار بی حد علما را مشاهده نمود تکلیف را بر عهده خود ثابت دید و با بیان این نکته که: «استخاره خواهیم کرد که آیا صلاح است در قم مانده و به فضلا و محصلین حوزه اراک که انتظار بازگشت مرا دارند بنویسم به قم بیایند» تصمیم خود را به بعد موکول کرد. صبح روز بعد پس از آنکه نماز صبح را به پایان رساند در حرم حضرت معصومه به دعا و نیایش ایستاد و به استخاره روی آورد نقل است که آیة الله حائری به قرآن استخاره نمی کرد و می فرمود من درست نمی فهمم مثلا «یسبح ما فی السموات و الارض » نسبت به موضوع استخاره خوب است یا بد اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره کرد و خود را به مشیت الهی سپرد که آیه ای زیبا و مناسب حالش «... اتونی باهلکم اجمعین » خط مشی آینده او را ترسیم نمود و آیة الله حائری را مصمم ساخت حوزه علمیه قم را سامان داد و شاگردان خود را از اراک به این شهر فراخواند.
بازسازی مدارس
با اقامت گزیدن آیة الله حائری در قم در سال 1340ه ق. مطابق با 1301 ه ش بنیان حوزه علمیه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که آیت الله حائری برداشت این حوزه به تدریج رشدکرد و در ردیف بزرگترین حوزه های علمیه جهان تشیع درآمد. اساسی ترین گامی که آیة الله حائری پس از تاسیس حوزه برداشت تعمیر مدارس دینی بود و با تغییر روش آموزشی نیز تحولی عظیم را در آنها ایجاد کرد وی در این راه همت و تجربه تدریس سی ساله خود را به کار بست به گونه ای که با این روش برنامه های درسی حوزه علمیه نجف اشرف با همه ابعاد و وسعتش در حوزه علمیه قم رایج شد و دوران نابسامان حوزه علمیه قم که پس از میرزای قمی وضع رقت باری یافته بود پایان گرفت اساسی ترین ابتکار آیة الله حائری پس از توجه دادن محصلین علوم علوی به ژرفنگری در درس و بحث علمی گزینش «هیئت ممتحنه » برای گرفتن از درس حوزوی بود که امروز چنین روشی در آموزش و پرورش دنیا از ضروریات کار محسوب می شود.
وضعیت آشفته مدارس علمیه قم پیش از ورود آیة الله حائری به گونه ای نبود که از دید صاحبنظران دلسوخته ای چون امام خمینی(ره) پنهان بماند ایشان که در موقع حضور حاج شیخ در قم طلبه ای جوان و پرشور بود در ضمن ترکیب بندی زیبا اوضاع آن روز حوزه را چنین به تصویر می کشد:
راستی این آیة الله گر در این سامان نبودی کشتی اسلام را از مهر پشتیبان نبودی دشمنان را گر که تیغ حشمتش بر جان نبودی اسمی از اسلامیان و رسمی از ایمان نبودی حبذا از یزد کز وی طالع این خورشید جان شد جای دارد گر نهد رو آسمان بر آستانش لشکر فتح و ظفر گردد هماره جان فشانش نیّر اعظم به خدمت آید و هم اخترانش عبد درگه بنده فرمان شود نه آسمانش چون که بر کشتی اسلامی یگانه پشتبان شد حوزه اسلام کز ظلم ستمکاران زبون بود پیکرش بی روح و روح اقدسش از تن برون بود روحش افسرده ز ظلم ظلم اندیشان دون بود قلب پیغمبر دل حیدر ز مظلومیش خون بود از عطایش باز سوی پیکرش روح روان شد.
در سال 1340 ه ق پس از آنکه حوزه علمیه قم شکل گرفت بار دیگر آن افتخارات تاریخی در ایران زنده شد و علوم اسلامی به شکوفایی نشست وحوزه علمیه قم دانشمندان اسلامی و فقهای دین شناسی را از گوشه و کنار کشور در خود گرد آورد.
شکوه و عظمت حوزه علمیه قم از آغاز تا امروز که بیش از هفتاد سال از شکل گیری آن می گذرد هر سال چشمگیر تر از گذشته در عرصه های مختلف نمو داشته است و پرتو آثار وجودیش افقهای جدیدی از دورترین نقاط این عالم را درنوردیده است این حوزه با شکوه گذشته از اینکه بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی است در رشته های اعتقادات، فقه و حقوق عرفان و فلسفه اقتصاد تفسیر کلام و ... پاسخگوی نیازهای اجتماعی فرهنگی و فکری جامعه نیز بوده و هست که در این راه اندیشمندان فراوانی را در دامن خود پرورانده است.
روز چهارم اسفند 1305 شمسی لایحه تأسیس راهآهن سراسری ایران به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید.
یکی از مهمترین لایحه هایی که در سال 1305 شمسی به مجلس ارائه شد، لایحه تأسیس راه آهن سراسری بود که بحث های فراوانی درپی داشت . این لایحه از سوی مهدیقلی هدایت، وزیر فواید عامه به مجلس شورای ملی ارایه شد .
مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) در کتاب «خاطرات و مخاطرات» خود درباره طرح احداث خط آهن محمره (خرمشهر) به جز (بندر گز) مینویسد: «اول اسفند 1305 من پیشنهاد راهآهن را به مجلس بردم. منالغرائب، مصدقالسلطنه مخالف شد که در عوض قندسازی باید دایر کرد. راهآهن منافع مادی مستقیم ندارد. گفتم از راهآهن منافع مادی مستقیم منظور نیست. منافع غیرمستقیم راهآهن بسیار است. نظمیه یا نظام هم منافع مادی ندارد، ضروری مصالح مملکتاند. قند هم به جای خود تدارک خواهد شد و اثبات شیء نفی ما عـدا نمیکند.» . دکتر مصدق اعتقاد داشت که هزینه و زمان اجرای چنین طرحی توجیه اقتصادی و فنی ندارد.
تا سالها راهآهن سراسری ایران همچنان که دکتر محمد مصدق پیشبینی کرده بود تنها به عنوان یک خط حمل و نقل داخلی برجای ماند و به علت محدودیت روابط ایران و اتحاد شوروی هرگز به طور عمده و مقرون به صرفه از این خط استفاده نشد. دولت بریتانیا از همان ابتدا اعتقاد داشت که این خط آهن از شمال به جنوب کشیده شود، تا بتواند جهت حمله احتمالی به روسیه و سپس شوروی پس از انقلاب اکتبر 1917 استفاده شود.
حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله ایران نقل می کند که احمدشاه نیز در پاسخ به پیشنهاد انگلیسیها برای مفتوح ساختن باب مذاکره در مورد کشیدن راهآهن گفت : « راهآهنی که به صلاح و صرفه ایران است، راهآهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع میشود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، یعنی از شرق به غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان در آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت، ولی راهآهن عراق به منجر خزر فقط جنبه نظامی و سوقالجیشی دارد و من نمیتوانم پول ملت را گرفته یا از کشورهای خارج وام گرفته و صرف راهآهنی که فقط جنبه نظامی دارد نمایم.» و در ادامه نیز نقل می کند که نایبالسلطنه هندوستان در سال 1291 شمسی در مجلس عوام انگلستان گفته است : «در مدت 20 سال تأیید کردند که هندوستان باید محاط باشد، در یک حلقه کوهها و صحراها که بدون تلفات زیاد و پول، غیرقابل عبور باشد. این سیاست، هندوستان را از هر حملهای حراست کرده و هیچ ملتی حق عبور از این منطقه حمایت شده را نداشت؛ اما اگر این راهآهن، راهآهن غربی- شرقی ایران ساخته میشد، آن وقت تمام آن سیاست به خطا بوده و به ما میگویند، این اصول را نپذیرید که سیاست حقیقی هند عبارت است از باز کردن سرحدات آن به طرف مغرب.»
با اینکه همگان به سودمندی راهآهن شرق و غرب چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ نظامی، آگاه بوده و اعتقاد داشتند که این مسیر کاربردهای فراوانی دارد، ولی رضاشاه آن را نپذیرفت. میتوان تصور کرد که این موضع رضاشاه در درجه اول مربوط به نفوذ انگلیس بر ارکان دولتش بود و از سویی رضاشاه همیشه نسبت به روسیه نظر نامساعدی داشت و در آن هنگام مخالفت با شوروی را ارجح میدانست.
دنیس رایت در کتاب انگلیس ها در میان ایرانیان مینویسد: « تا پایان دوره قاجار هیچ خط آهن طویلالمسافتی در ایران کشیده نشده بود، در نتیجه هیچگونه قصوری که از جانب بریتانیا باشد، نبود . جولیوس دو رویتر از میان جنبههای متعدد امتیاز وسیع و همه جانبهای که در سال 1872 از شاه کسب کرده بود، در وهله نخست به راهآهنی دل بسته بود که امید داشت بین دریای خزر و خلیج فارس بکشد. دولت بریتانیا از خطری که روسیه را متوجه ایران ساخته بود، بیش از پیش نگران شده بود. سخت عقیده داشت که چنانچه راهآهنی بین خلیج فارس و درون ایران موجود نباشد، کمک نظامی بریتانیا به ایران در صورت حمله روسیه از شمال غیرممکن خواهد بود.»
روز یکشنبه 23 مهرماه 1306 در بیرون دروازه گمرک ، کلنگ راه آهن توسط رضاشاه بر زمین زده شد و تکمیل آن 11 سال به طول انجامید و هزینه آن عمدتا از محل مالیات ویژهای که بر چای و قند و شکرتامین شد و کسری آن نیز از طریق وامهای بانکی و اعتبارات دولتی فراهم گردید .
اولین کمپانی که در امر نقشه برداری و ساختمان راه آهن سراسری نماینده اش را به ایران فرستاد کمپانی ساختمانی یونس آمریکایی بود. پس از بررسی های متعدد که توسط مهندسان مشاور آمریکایی انجام شد ، مقرر گردید که مرحله نخست خط آهن در جهت کلی شمال شرقی- جنوب غربی از دریای خزر به خلیج فارس احداث گردد . ملاحظات سیاسی و نظامی بیش از همه ذهن رضاشاه را مشغول کرده بود . ملاحظاتی چون پرهیز از احداث هرگونه خط شمال به جنوب و شرق به غرب و یا دوری گزیدن از مرزهای هند، عراق و ترکیه هم دوری گزیند و حتی الامکان نیز از خطوط آهن شوروی در آذربایجان شوروی و جمهوری های آسیای میانه و نیز از شبکه راه آهن بریتانیا در عراق و هند فاصله گیرد . همچنین تصمیم گرفتند که خط به هیچ شهر بزرگ به استثناء پایتخت نرود و بیشتر از مناطق چادرنشین که تسلط بر آنها برای حکومت مرکزی اهمیت شایان دارد، بگذرد.
می توان گفت راه آهن سراسری ایران در حقیقت یک خط آهن نظامی برای امپراتوری انگلیس بود و نه یک راه آهن تجارتی و ترانزیت یا مسافرتی برای ایرانیان . امپراتوری انگلیس از اینگونه راه آهن ها در همه مستعمرات خود از جمله هند و مستعمرات آفریقایی ساخته بود و این خط آهن نیز یکی دیگر از آنها به شمار میرفت . زرنگی بزرگ انگلیسیها در این مورد آن بود که برای ساختن این راه آهن حتی یک لیره خرج نکرد .
دولت انگلیس پس از پایان جنگ اول مهمترین دشمن خود را بلشویکهای روسیه میدانست و سعی داشت در موقعیت مناسب نفرت خود را آشکار کند . نظامیان انگلیس بهترین نقطه برای حمله ای احتمالی به شوروی را ناحیه صحراهای مسطح و کم جمعیت ترکمنستان و قزاقستان تشخیص می دادند و لذا به رضاخان تحمیل نمودند تا راه آهن را به آن ناحیه برساند تا در حداقل زمان و کوتاهترین مسیر ممکن خود را از خلیج فارس به شوروی برسانند و با ساختن بندری کوچک در نقطه انتهایی راه آهن سراسری در جنوب شرقی دریای خزر ، قطعات کشتیهای جنگی خود را سریعا به دریای خزر رسانده و با ساخت آن، دریای خزر را در اختیار بگیرند و از ناحیه شرق دریای مازندران به داخل خاک شوروی نفوذ کرده و سرزمینهای کم جمعیت این ناحیه را به سرعت تصرف کنند .
روزنامه های غربی در آن زمان نوشتند که شاه ایران راه آهنی ساخته که از«هیچ کجا به هیچ کجا میرود» . از بندری بی نام و نشان در خلیج فارس به بندری بلا استفاده در حاشیه شرقی دریای مازندران . مسیر واقعی راه آهن شمالی جنوبی ایران که حتی از زمان قاجار پیشنهاد شده بود و سپس مجالس اول ایران آن را تصویب کرده بودند بدلیل عدم تخصیص بودجه بلاتکلیف ماند . خط آهنی که از بندر عباس به شیراز و اصفهان رفته و با عبور از تهران به مهم ترین بندر تجارتی آنزمان یعنی بندر انزلی می رفت .
از دید ارتشبد حسین فردوست، اویسی افسری کم سواد بود که در فروش محمولههای بزرگ تریاک دست داشت، از دید تیمسار قرهباغی، اویسی فردی دروغگو و متملق بود و از دید مردم، اویسی فردی جنایتکار بود که در دو فاجعه 15 خرداد 1342 و 17 شهریور 1357 نقش اساسی داشت.
ارتشبد غلامعلی اویسی فرزند غلامرضا عامل کشتار مردم تهران در دو فاجعه بزرگ 15 خرداد 1342 و هفدهم شهریور 1357، در سال1297 در قم به دنیا آمد. او در سال 1315 دوره 6 سال دبیرستان نظام و در 1317 دورة دانشکده افسری را به پایان رساند. اویسی در 1317 تا 1331 در مشاغل گوناگون نظامی از جمله فرماندهی گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانی لشکر 2، ریاست شعبه بازرسی دژبان مرکز و فرماندهی هنگ 52 دژبان ـ قرار داشت و در 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون بود. پس از کودتای 28 مرداد 1332، اویسی به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز، نائل شد و به تدریج ترقی وی در هرم دیوانسالاری نظامی آغاز گردید.
اویسی در سالهای قبل از دهه 1340 و بعداز کودتای آمریکائی 28 مرداد 1332 عضو «انجمن اخوت» گردید. این انجمن یک تشکیلات فعال فراماسونری بود وچهرههائی چون عبدالله انتظام، امیر اسدالله علم و دکتر منوچهر اقبال در رأس آن بودند. اویسی به عنوان عضو فعال این انجمن در کنار بخشی از وزیران و تیمساران شاه در جلسات آن دیده میشد.
اویسی پس از طی دوره دانشگاه جنگ در تهران و دوره ستاد و فرماندهی در امریکا، در 1339 به ریاست ستاد گارد و در 1341 به فرماندهی لشگر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامی تهران به قتل عامل قیامکنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. وی در 1348 فرماندهی ژاندارمری کل کشور و در 1351 فرماندهی نیروی زمینی ارتش را عهدهدار بود. اویسی در جریان انقلاب اسلامی بار دیگر عهدهدار سمت فرماندار نظامی تهران و حومه شد. وی عامل کشتار خونین 17 شهریور تهران شناخته شد و به علت موقعیتش در رأس نیروی زمینی، فرمانداری نظامی سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت. او در 14 دی 1357 به بهانه معالجه تقاضای بازنشستگی نمود و از ایران خارج شد. اویسی در زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویسهای اطلاعاتی غرب فعالیت تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد.
او رهسپار پاریس شد و به شبکهای پیوست که با همراهی بهرام آریانا، اشرف پهلوی، رضا پهلوی و علی امینی و با مساعدت مالی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل سرگرم طرح نقشه کودتا در ایران بودند. روزنامه فیگارو چاپ فرانسه 4 روز پس از ورود اویسی به پاریس در گزارشی نوشت: «اویسی سعی میکند کارتر را به انجام یک کودتای نظامی در ایران متقاعد سازد.»
اویسی ابتدا به کمک جمعی از سلطنت طلبان و نظامیان فراری حکومت سرنگون شده شاه، ستادی را در پاریس تشکیل داد و اقدام به تشکیل «ارتش آزادیبخش ایران» گرفت. در چهارچوب این ارتش یک گروه نظامی در ترکیه پشت مرزهای ایران، و یک گروه نیز در آن سوی مرزهای عراق تدارک دیده شدند. اما در عمل وی نتوانست کاری از پیش ببرد. اویسی روز 18 بهمن 1362 در پاریس به دست افرادی ناشناس به قتل رسید.
تیمسار قرهباغی آخرین رئیس ستاد ارتش رژیم شاه میگوید: «اویسی فردی دروغگو و متملق بود. او در دورهای که ازهاری نخستوزیر شد، در تلاش برای رسیدن به این مقام بود. اما وقتی اوضاع را نامناسب دید، به دنبال تهیه گذرنامه و خروج از مملکت شد.» قرهباغی میگوید: «موضوع خروج اویسی در شرایط بحرانی کشور را با شاه در میان گذاشتم ولی او فقط گفت: اشکالی دارد؟ چه کار کنیم میگوید مریض است...»
ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود دربارة شخصیت ارتشبد غلامعلی اویسی مینویسد: «ارتشبد غلامعلی اویسی از آغاز افسر کم سوادی بود و تا پایان نیز معلومات نظامی کمتر از متوسط داشت و مطلقاً اهل مطالعه نبود. حتی در دورهی دانشکدهی افسری در هیچ یک از دروس و تمرینات شرکت نمیکرد و در طول دو سال دانشکده انبارگردان گروهان بود. ولی او توانست با زد و بند ونزدیک کردن خود به شاه ترقی کند و به مشاغل مهم برسد. اویسی از همان زمان دانشکده، افسری عادی بود و برای بستن بار خود از هیچ کاری کوتاهی نمیکرد. زمانی که فرمانده ژاندارمری بود، سهم خود را از تریاکهای وارده از افغانستان وترکیه بر میداشت و زنش در کرمان تشکیلات سازماندهی فرم تریاک در خانه داشت. او تریاکهای مکشوفه را نیز بلند میکرد و میفروخت. گاه روزنامهها مینوشتند که مثلاً در زیرسازی یک نفتکش یک تن تریاک کشف شده است. قاعدتاً باید این تریاکهای مکشوفه به سازمانی خاص در دادگستری تحویل داده میشد ولی اویسی آن را عوض میکرد و به جایش مادهای که مخلوطی از چند گیاه است تحویل میداد که رنگ و بوی تریاک داشت. اویسی از این طریق طی چندسالی که در ژاندارمری بود حداقل 5 میلیارد تومان دزدید و همه را دلار کرد و به خارج برد.
کندوکاوی بر کودتای نوژه
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شایسته است برگی از تاریخ پرفرازو نشیب این حماسه را نگاهی اجمالی اندازیم .اینک به یکی از عملیاتهای براندازی دشمن که با شکست فاحشی مواجه گردید باعنوان عملیات نقاب ویا کوتای نوژه می پردازیم. ضمن صلوات جهت شادی ارواح طیبه شهدا وهمه کسانی که برای پیروزی این انقلاب واعتلای پرچم استقلال وآزادی جمهوری اسلامی جان باختند. بار دگرمتعهد شویم همواره دسیسه های دشمنان را با هوشیاری انقلابی وتیزبینی ولایت مدارانه نقش برآب کرده ودرتحقق بخشیدن وصیت امام راحل مجدانه بکوشیم «نگذارید انقلاب بدست نااهلان بیافتد
اطلاعیه سپاه در رابطه با کشف کودتای نافرجام نوژه
«بسمالله الرحمن الرحیم
إن یَنصُرکُمُ الله فَلا غالِبَ لَکُم»
«اگر خدایتان نصرت دهد هیچکس را قدرت غلبه بر شما نیست»[1]
«من اطمینان میدهم این ملت آسیبپذیر نیست» امام خمینی خطاب به شورای فرماندهی سپاه پاسداران
«بشارتهای نصرتآفرین الهی که یکی پس از دیگری در انقلاب ما عینیت مییابد سند مرگ و روسایی دشمنان انقلاب اسلامی ما و توطئهگران شرق و غرب و صهیونیسم بینالملل بوده و هست و خواهد بود، ملت با ایمان و متحد و یکپارچهی ما، تا به هنگامی که در مسیر رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی گام بر میدارند و تا زمانی که در راه وصول به الله در جستجوی شربت شهادتند، یاری همه جانبهی الله را همه روزه در ا نقلاب الهی خویش لمس خواهد نمود؛ زیرا که خداوند میفرماید یاری نمودن مؤمنان بر عهدهی من است «و کان حقاً عینا نصرالمؤمنین.» دشمنان انقلاب اسلامی ما هرگز در تحلیلهای کفرآمیزشان نخواهند فهمید که چگونه قطب عالم امکان حضرت ولی عصر این انقلاب را زیر نظر داشته و یاری مداوم میفرمایند. آمریکای جهانخوار به یاری مترسک بیآبروی خویش، صدام مزدور و به سردمداری اسرائیل جنایتکار و پلید متجاوز، صدها میلیون پول خرج مینماید و عناصر معلومالحال و سست عنصر و خائن را با خیالپردازیهای دروغین به گونهای فریب میدهد و آن چنان قدرت اهریمنی و پوچ خود را برای اجرای توطئه، بزرگ جلوه میدهد که این عناصر بیایمان تصور نمایند که پیروزی این توطئه حتمی است؛ بنابراین بر خلاف بدیهیترین اصول عقلی در حالی که از هر طرف خود را در محاصرهی پرسنل با ایمان ارتش جمهوری اسلامی میبینند، دست به توطئه علیه انقلاب از مدتها قبل میزنند. عناصر مزدور و کر و کور بیگانه، شکوه و عظمت انقلاب اسلامی، هشیاری و ایمان مردم مسلمان و پرسنل آگاه ارتش جمهوری اسلامی و برادران سپاه پاسدار را نایده گرفتند و گور خویش را در توطئهی نافرجام خود میکنند. آمریکا و اسرائیل برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی ما چارهای جز پناه بردن به نوکران گذشتهی خویش که دشمنان همیشگی مردم ما بودهاند نداشتهاند و از جمله پسر خواهر خسرو داد خائن و معدوم میباشد که هم اکنون در دست نیروهای انقلاب اسلامی گرفتار آمده است. ما ضمن تجلیل از شهادتها و رشادت ها و کوششهای خستگی ناپذیر پرسنل با ایمان نیروی هوایی و ارتش جمهوری اسلامی ایران، شهادت برادر استوار یکم هوایی محمد اسماعیل قربانی اصل از گروه ضربت قصر فیروزه را به برادران جان بر کف و مشتاق شهادت خود در نیروی هوایی و ارتش تبریک گفته و نیز مجاهدتهای خستگیناپذیر یاران همیشگیمان،برادران کمیته را ارج نهاده و از خداوندمتعال افتخار سربازی امام زمان را برای همگان آرزومندیم.
هم اکنون ستاد مشترکی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی هوایی تشکیل و تعقیب و دستیگری توطئهگران ادامه دارد. از امت مسلمان ایران تقاضا میکنیم که به مجرد دیدن عناصر مشکوک با تلفن 230008 تماس گرفته و ما را یاری نمایند.
«روابط عمومی ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»
سرلشگر امیر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش در شب جمعه 19/4/1359 درسیمای جمهوری اسلامی ایران سخنان خود را در باره خنثی کردن توطئه کودتا به شرح ذیل بیان داشت:
«بسمالله الرحمن الرحیم»
در رابطه با توطئهای که به کلیات آن اشاره رفت بایستی بگویم که در حدود یک ماه پیش ما به شواهدی برخورد کردیم که آمریکا درصدد توطئهای علیه انقلاب اسلامی ایران برآمده بود. از یک ماه پیش توانستیم جریان را پیگیری بکنیم، عوامل توطئه را دقیقأ شناسایی بکنیم و نقشهی خائنانهی آنها را نقش بر آب بکنیم.
در رابطه با کشف این توطئه، کلیهی پرسنل مؤمن، پرسنلی که عاشق این انقلاب هستند پرسنلی که این انقلاب تجسم آمال و آرزوهای آنهاست، توانستند مثل یک عامل اطلاعاتی فوقالعاده دقیق، این عوامل را شناسایی و تعقیب بکنند و نقشهی خائنانهی آنها را دقیقاً فاش بکنند و اما طرح کلی این توطئه. در این توطئه آمریکا دست در دست اسرائیل ، با کمک عراق قرار گذاشته بودند که با خریداری تعدادی از پرسنل مزدور این نیرو که متأسفانه باید گفت که هنوز لباس شریف سربازی را به تن داشتند، دست به توطئه بزند و نقشه را این طور پیاده بکند که توسط این پرسنل و توسط تعدادی خائن و مزدور دیگر از سایر یگانها، پایگاه سوم هوایی حر را تصرف بکنند و پس از تسخیر آن جا، بختیار این مزور کثیف این پایگاه را ستاد علمیاتی خودش اعلام بکندو خلبانان مزدور خریداری شده،پرواز بکنند و مراکز حساس تهران و قم را بمباران کنند و جای بسی شگفتی است که اینها چقدر دشمنی با مدرسهی فیضیه دارند، چرا؟ چون مدرسهی فیضیه هم یکی از هدفهای آنها بود که باید بمباران میشد. بیت امام باید بمباران میشد، نخستوزیری و مقر ریاست جمهور باید بمباران میشد، اینها پس از بمباران کردن هدفهای خودشان، همان طور که جناب بنیصدر اشاره فرمودند با در دست گرفتن رادیو و تلویزیون، حکومت موقت یا حکومت شورایی خودشان را اعلام میکردند و هر مقاومتی را بشدت سرکوب میکردند و بعد هم مملکت را به دست آمریکا و مزدوران جنایتکارش همچون بختیار قرار میدادند. در این رابطه، اینهاحتی سلاحهای پیشرفته وارد کرده بودند و این اسلحهها را در اختیار این پرسنل مزدور قرار داده بودند که خوشبختانه توطئه نقش بر آب شد، تعداد کثیری از این پرسنل دستیگر شدند و در بازجوییهای مقدماتی اقرار کردند و به جزئیات نقشه هم اقرار کردند و بازجویی ادامه دارد و مطالب بیشتری آشکار میشود و در چند روز آینده جزئیات این توطئهی خائنانه، کلاً کشف خواهد شد و به امید پروردگار همهشان دستگیر خواهند شد. من میتوانم این خاطر جمعی را به هموطنان عزیز بدهم که آمریکا هر چقدر تلاش میخواهد بکند، اسرائیل هر چقدر که توطئه میخواهد بریزد، عراق هر طوری که میخواهد ناجوانمردانه رفتار بکند، ولی یک چیزی را مطمئن باشند که هیچ وقت پیروز نخواهند شد و همیشه در هر فعالیتی ضربه خواهند خورد و شکست خواهند خورد. من مطالبم را به همین جا خاتمه میدهم. جزئیات این توطئه در آینده پس از این که مطالب دقیقاً روشن شد در اختیار هموطنان عزیز حتماً قرار خواهد گرفت.
1.سورهی آل عمران، آیهی 16.
کندوکاوی بر کودتای نوژه
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شایسته است برگی از تاریخ پرفرازو نشیب این حماسه را نگاهی اجمالی اندازیم .اینک به یکی از عملیاتهای براندازی دشمن که با شکست فاحشی مواجه گردید باعنوان عملیات نقاب ویا کوتای نوژه می پردازیم. ضمن صلوات جهت شادی ارواح طیبه شهدا وهمه کسانی که برای پیروزی این انقلاب واعتلای پرچم استقلال وآزادی جمهوری اسلامی جان باختند. بار دگرمتعهد شویم همواره دسیسه های دشمنان را با هوشیاری انقلابی وتیزبینی ولایت مدارانه نقش برآب کرده ودرتحقق بخشیدن وصیت امام راحل مجدانه بکوشیم «نگذارید انقلاب بدست نااهلان بیافتد»
دستور عفو امام برای محکومان کودتای نوژه
« حجتالاسلام محمدیریشهری حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب ارتش در مورد مسألهی عفو محکومان کودتای نوژه چنین اظهار داشت:
تا پایان سال جاری دو بار عفو برای محکومان دادگاههای انقلاب ارتش داریم. یک بار به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب یعنی روز 22 بهمن و عفو دوم عید نوروز خواهد بود که رهبر کبیر انقلاب در مورد محکومان نیروهای مسلح فرمان عفو عمومی صادر فرمودهاند که این فرمان در عید نوروز اجرا خواهد شد.
حجتالاسلام ریشهری در مورد شرایط عفو محکومان دادگاههای انقلاب ارتش گفت: اولین شرط آزادی محکومان دادگاههای انقلاب ارتش این است که محکوم عضو یا هوادارگروهکها نبوده و نباشند و اگر از گروهکها هستند ما صد در صد اطمینان پیدا کرده باشیم که آنها واقعاً توبه کردهاند و متوجه شدهاند که راهشان اشتباه بوده است که به طور کلی هر وقت که ما احساس کنیم دیگر زندانی اصلاح شده و یا اگر به طور کی اصلاح نشده در خارج از زندان ضرری برای انقلاب ندارد ما آن فرد یا افراد را آزاد خواهیم کرد.
حجتالاسلام ریشهری در مورد عفو عمومی امام گفت : شهید سرلشکر فلاحی قبل از شهادت خود در درخواستی از امام امت مبنی بر عفو کلیه نظامیان و مأموران انتظامی شهربانی که از دوران انقلاب تا شش ماه اول سال 60 به اتهامات مختلف دستگیر و محاکمه شدهاند، نموده بود. امام امت نیز فرمانی بر مبنای درخواست سرلشکر شهید فلاحی به شورای عالی قضایی دادند و شورای عالی قضایی نیز از ما درخواست کرد تا آماری از محکومان و زندانیان مشمول فرمان عفو عمومی امام در سطح ارتش تهیه کرده و برای شورای عالی قضایی ارسال کنیم و براساس بخشنامهی شورای عالی قضایی در تدارک لیست افراد شامل عفو هستیم.
حجتالاسلام ریشهری در مورد تعداد عفو شوندگان گفت: فکر میکنم تعداد زیادی از نیروهای مسلح و مأموران انتظامی که براساس آرای دادگاههای انقلاب ارتش، محکومیت یافتهاند، جزو عفو شدگان باشند. رئیس دادگاه انقلاب ارتش در پایان افزود: «مدت محکومیت کسانی که به حبس ابد محکوم شدهاند، به دو سال زندان تقلیل خواهد یافت و مدت محکومیت کسانی که به حبسهای طویلالمدت محکوم شدهاند به نصف یا یک سوم تقلیل خواهد یافت.»
موافقت امام با مساعدت به خانوادهی معدومین کودتای نوژه
«بسمه تعالی»
پیشگاه امام خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
پیرو اوامر آن رهبر درمورد بررسی وضع بازماندگان معدومین کودتای نافرجام، به سه نفر از پرسنل نیروی هوایی، تیپ نوهد و نیروی زمینی جمهوری اسلامی مأموریت داده شده که به پیگیری این امر بپردازند. اینک خلاصهی اقدامات انجام شده و پیشنهادها را به عرض میرساند؛
پیشنهادها:
1 ـ چون سکونت این عده در خانههای سازمانی مغایر با اصول حفاظتی بوده، برای سهولت بیشتر آنان قرار شد منازل سازمانی آنها تخلیه گردد.
2 ـ با توجه به هزینهی زندگی ومسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ سیهزار ریال و در ازای هر فرزند اضافی مبلغ پنج هزار ریال به خانوادهها پرداخت شود.
3 ـ وامی جهت خرید خانه به خانوادهها پرداخت و در ازای بازپرداخت این وام مقداری کمی از مستمری آنها کم شود.
ضمناً گزارش هیأت بررسی مشکلات خانوادههای معدومین به پیوست جهت مقتضیات اوامر عالی تقدیم میگردد.
وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران ـ سرهنگ خلبان جواد فکوری
بسمالله الرحمن الرحیم
مراتب فوق مورد موافقت است. امید است خانوادهی این اشخاص در دامان اسلام و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند و سعادت خویش را در دنیا و آخرت تأمین نمایند. از خداوند تعالی سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم. 12بهمن 59
»روحاللهالموسوی الخمینی «